انسان موجودي است داراي دو بعد جسم و روح
.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

انسان موجودي است داراي دو بعد جسم و روح

نخستين مسأله درباب ابعاد وجودي انسان اين است كه، آيا انسان موجودي است تك ساحتي و يك بُعدي و يا اين كه اين‏موجود داراي ابعاد مختلفي است. در اين باب، ديدگاه‏هاي مختلفي ارائه گرديده كه برخي از آنها در اين فصل مورد بررسي‏قرار مي‏گيرد.

هگل و به تبع وي ايده‏آليست‏ها، انسان و جهان را انديشه‏هاي روح مطلق مي‏دانند و ماسواي يك روح و جان مطلق،براي هيچ موجود ديگري وجودي در نظر نمي‏گيرند. اين روح، انديشه‏اي است كه درباره خود مي‏انديشد و بديهي است كه ‏چون جائي براي غير نگذاشته است و به عبارتي ديگر مطلق است، نمي‏تواند درباره چيزي جز خود انديشه كند؛ زيرا، هيچ‏چيز ديگري موجود نيست تا متعلق فكر او واقع شود. به عقيده هگل، روح، يگانه حقيقت است و جز او چيزي در عالم‏نيست. پنتئيست‏ها نيز همه عالم را تجلي روحي مطلق دانسته و تمايزات ميان موجودات عالم ‏را ناشي از يك توهم پوچ يا مايا بر مي‏شمارند.

در سوي ديگر ماده‏گرايان و ماترياليست‏ها، جز بعد جسماني و مادي عالم، چيزي را در اين عالم محقق و واقعي محسوب ‏نمي‏دارند و اين عالم را منحصر در جسم و جسمانيات مي‏كنند.

در اين دو ديدگاه، يا حقيقتي براي انسان در نظر گرفته نمي‏شود و يا اين كه اين حقيقت تك بعدي است، روحاني محض‏است و يا جسماني صرف.

اما در كنار اين دو نظر، اغلب انديشمندان مسلمان، انسان را داراي دو بعد روحاني و جسماني ديده‏اند. يكي سازگار ومتناسب با عالم بالا و ملكوت و يكي از عالم خاك و ناسوت و هم شأن با خاك. اكنون اگر در اين بخش بتوانيم با استفاده ازادله مناسب و در خور، وجود جسم و روح را براي آدمي اثبات نماييم، به طور قطع دو ديدگاه اول را ابطال و ديدگاه مورد پذيرش و درست را بر كرسي اثبات نشانده‏ايم. بدين جهت، نخست به اثبات بُعد جسماني وي پرداخته و در ادامه اثبات روح‏ و جان او را مد نظر قرار مي‏دهيم.

اثبات بعد جسماني و خاكي انسان

در اثبات بعد جسماني و خاكي انسان، تمسك به يافت تقريباً بي نياز از استدلال انسان از جسمش ما را تا اندازه‏اي به اين‏حقيقت رهنمون مي‏گردد. توضيح اين كه، هر شخصي و هر انساني، از آغاز كودكي به اين نكته هوشيار و آگاه است كه: دستي‏دارد و پائي، چشمي دارد و گوشي، سري دارد و موئي و... كه اين اعضاء، در مصاف با ديگر اجسام طبيعي دچار صدمه شده ‏و يا از قِبَل آنها منفعتي عايدشان مي‏گردد. براي مثال، او جهت در امان بودن از سرما در زمستانِ سرد، آتشي روشن مي‏كند و براي سالم ماندن از گرماي شديد نور خورشيدِ تابستاني گرم، به زير سايباني خنك پناه مي‏برد. در زمان گرسنگي و براي اين كه‏ نيروي لازم براي به حركت در آوردن خود را داشته باشد، از مواد غذايي متناسب با بدن خويش بهره مي‏برد و در جستجوي‏اين مواد ارزش‏مند گوشه و كنار محيط خود را مي‏كاود و در مسير رفع تشنگي خود به نوشيدن آبي گوارا مبادرت مي‏ورزد. همين نوع تأثر و تأثرهاي جسماني كه در هر آني از آنات و در هر لحظه‏اي از لحظات زندگي، آدمي با آنها مواجه است، گواهي بر وجود بعدي جسماني انسان است و آدمي اين امور را نشانه جسم داشتن خود مي‏داند. اگر انسان داراي جسمي‏مادي نبود، هيچ گاه سايش لبه تيز چاقوئي او را رنجيده خاطر نمي‏كرد و گذر آب رواني از روي پايش در جريان نهري زلال، او را به طرب نمي‏آورد؛ زيرا، اين احساسات تنها با وجود و برخورد دو شي‏ء مادي به يكديگر براي انسان پديد مي‏آيند كه‏ يكي از آنها مؤثر قرار مي‏گيرد و ديگري متأثر.

به هر تقدير، به نظر مي‏رسد اثبات بُعد جسماني انسان، چيزي نيست كه محتاج به ادله متعددي باشد؛ بلكه، ارجاع به خود اشخاص و ادراك بعد جسماني توسط خود آنها به اين منظور كفايت مي‏كند.

اثبات بعد روحاني انسان

اما اين كه آدمي علاوه بر جسم، بعدي به نام روح و يا به اصطلاحي دقيق‏تر، نفس است را با ادله‏اي چند مي‏توان بيان كرد. اين‏ادله را مي‏توان ذيل دو دسته دليل‏هاي عقلي و استدلال‏هاي نقلي قرار داد كه اشاره به برخي از اين استدلال‏ها خالي از لطف ‏نيست:

1. ساده‏ترين استدلال بر وجود روح، استدلال به وحدت شخصيت و هويت انساني است. توضيح اين كه: جسم آدمي بر اساس يافته‏هاي زيست‏شناسانه، دائماً در حال تغيير و تحول است. از آغاز كودكي تا آخرين لحظات عمر، جسم انسان به اشكال گوناگون، دچار تبديل و تبدل مي‏گردد. سلول‏هاي پير از بين مي‏روند و در بسياري از موارد، سلول‏هاي ‏نو و جوان جاي آنها را مي‏گيرند. حتي سلول‏هاي مغز انسان كه به عقيده بسياري غير قابل تعويض‏اند، به واسطه تغيير مواد داخلي‏اشان تغيير مي‏كنند و به نوعي عدم ثبات و دوام را به معرض ديد مي‏گذارند. با وجود اين تغييرات و تحولات‏ فوق‏العاده گسترده، آدمي در طي زندگي خود، خويشتن خويش را داراي يك وجود كه مراحل مختلفي را با خود طي كرده‏ است مي‏داند و خود را داراي يك شخصيت در طول دوران زندگي‏اش محسوب مي‏دارد. به طور قطع، اين وحدت ‏شخصيت، متكي بر جسم انسان نيست؛ زيرا، اين بعد از انسان، همان گونه كه اشاره كرديم، در حالت عادي آن قدر دچار تغيير و تحول مي‏گردد كه حتي ممكن است ديگران در صورتي كه به حالت منقطع و با فاصله چند سال او را ملاقات كنند، اين‏يك شخص را در طول زندگي‏اش چندين شخص مختلف در نظر آورند. بنابراين، در انسان بعدي يافت مي‏شود كه آن بعد باعث اين احساس وحدت هويت و شخصيت در او مي‏گردد و اين بُعد، همان روح و نفس اوست. نكته ديگري كه بر قوت ‏اين استدلال مي‏افزايد، اين است كه آدمي خود را مالك جسم خويش و بعد جسماني خود مي‏داند و مثلاً مي‏گويد دست من، پاي من، چشم من، و حتي بدن و جسم من. اين نوع از مالكيت نشان مي‏دهد كه انسان غير از جسمش داراي چيزي ديگراست كه با آن خود را مالك بدن و جسمش فرض مي‏كند و آن چيز روح اوست.

2. در ادامه استدلال به وحدت هويت و شخصيت انسان، مي‏توان به استدلال ديگري نيز براي اثبات وجود روح و نفس‏تمسك كرد، به اين صورت كه: آدمي بدني دارد كه هر آني در معرض زيادت و نقصان است. كودكي كه تازه دوران رشد جسمي خود را آغاز كرده، به طور دائم بر حجم بدن او و تعداد سلول‏هاي جسمش افزوده مي‏گردد؛ مثلاً، در دوران كودكي ‏او حدود بيست دندان دارد و در بزرگسالي تعداد آنها معمولاً به سي و دو عدد بالغ مي‏شود و يا...؛ از ديگر سو، دردوران‏هائي نيز از اندام جسمي او كاسته مي‏شود؛ مثلاً، در اثر سانحه‏اي دست و يا پاي خود را از دست مي‏دهد و يا به علت‏ فاسد شدن دندان‌هايش تعدادي از آنها را قلع مي‏نمايد. به هر تقدير، بدن انسان دائماً در حال افزايش و كاهش است. اكنون، اگر آدمي صرفاً همين بدن بود و بخش ديگري كه قوام هويت و شخصيت او بدان جزء با آن تلقي مي‏شد، با نبود، يا كاهش ويا افزايش بدن و اعضاي جسم، مي‏بايست شخص احساس كم و زياد شدن داشته باشد؛ حال آن كه، آدمي پس از كشيدن ‏دندان و يا بعد از جدا كردن دست و يا پا و مانند آنها، همان احساسي را دارد كه پيش از آن وقايع داشته است و به اصطلاح‏ تغييري در هويت فردي او رخ نمي‏دهد و شخص با از دست دادن يك دست خود مثلاً نمي‏گويد كه يك پنجم هويت فردي ‏من از من جدا شد و از بين رفت. و نبود احساس نقصان در هنگام كاهش اعضاي بدن و احساس زيادت در هنگام افزايش‏جسم، نشان‏گر آن است كه چيزي غير از جسم براي انسان وجود دارد كه اصل و اساس او به شمار مي‏رود. و آن چيز، روح ونفس ناميده مي‏شود.

3. علوم آدمي به دو دسته علوم حضوري و حصولي منقسم مي‏شوند. علوم‏حصولي آدمي، از طريق ارتباط اندام‏هاي حسي با شي‏ء معلوم پديد مي‏آيند؛ مثل تماس بينائي انسان با صفحه‏اي كه در برابر اوست و يا تماس شنوائي وي با صدائي كه از دور دست مي‏آيد و اموري از اين قبيل. به عبارتي بهتر، آنچه كه با علم حصولي‏به صيد اندام‏هاي حسي مي‏آيد، امري مادي است و به طور قطع چيزي كه به اين دام گرفتار آيد جسماني و داراي ماده‏است. از ديگر سو، براي آدمي علومي نيز حاصل مي‏گردد كه از طريق اندام‏هاي حسي پديد نيامده‏اند؛ بلكه، به يافتي‏شهودي و حضوري، اين امور معلومِ ما قرار گرفته‏اند. اموري كه با اين يافت حضوري و شهودي براي آدمي مورد علم وادراك قرار مي‏گيرند، اموري غير مادي و مجرداند. اموري هستند كه به خودي خود و ذاتاً از زمان و مكان مبري هستند وداراي طول، عرض، ضخامت نمي‏باشند.

اكنون، آگاهي از بدن و جسم خود، از جمله اموري است كه به طور حصولي معلوم ما واقع مي‏شوند و اين آگاهي باواسطه ابزار حسي رخ مي‏دهد. آگاهي از دست و پا چشم و بيني و ساير اعضا و جوارح بدين طريق بر ما حاصل آمده است.اما در كنار اين آگاهي حصولي، براي ما آگاهي ديگري از خودمان به عنوان شخصي كه در حال نوشتن اين سطور است و ياآگاهي شما از خودتان به عنوان كساني كه در حال خواندن اين نكات مي‏باشيد، مطرح است. آگاهي انسان از به اصطلاح «منِ‏نويسنده» و يا «منِ خواننده» و يا...، آگاهي‏اي است كه براي همه حاصل است و هيچ كس نسبت به آن ترديد ندارد. اما آيا اين‏من بوسيله حواس ظاهري بر انسان آشكار شده است؟ آيا اين «من»، بواسطه شنيدن، ديدن، بوئيدن، لمس كردن و يا چشيدن‏مورد ادراك قرار گرفته است؟ بي ترديد، نه. آگاهي از اين «من»، اصلاً با يافت حصولي نيامده؛ بلكه، از اموري است كه بايافت حضوري و شهودي مورد ادراك قرار گرفته است. و البته، ادراك نشدن با يافت حصولي، نشان از مادي نبودن شي‏ءمورد ادراك دارد؛ حال آن كه، جسم ما با ادراكات حسي، معلوم ما واقع مي‏شد. به ديگر سخن، اين «من»، چيزي است كه‏مادي نيست، داراي طول و عرض و ضخامت نيست. پس، بنابراين، ما در ادراك خويش با دو سنخ معلوم مواجهيم؛ يك‏سنخ معلوم حصولي كه اين معلوم همان بدن و جسم ماست و يك سنخ معلوم حضوري است كه آن چيزي جداي از بدن‏است و ما از آن تعبير به روح يا نفس مي‏كنيم. و بدين ترتيب، چيزي به نام روح و نفس بواسطه يافت حضوري ما اثبات‏مي‏شود.

4. هر چند با استدلال‏هايي كه در اين بخش براي اثبات وجود روح آورده شد، ترديدي براي اثبات وجود روح باقي‏نماند، ولي بيان ديدگاه قرآن كريم در اين ميان نيز خالي از لطف نيست. از آنجا كه قرآن كريم نيز مُثْبِت وجود روح است و براي انسان علاوه بر جسم، روحي را نيز اثبات مي‏كند، از آيات قرآن كريم نيز به عنوان شاهدي بر مطلب استفاده مي‏كنيم. پس، در اين فراز، اولاً ديدگاه قرآن مورد بررسي قرار مي‏گيرد و در مقام دوم، برخي از آيات دال بر وجود روح به عنوان ادله‏ ديگري بر مطلب، مورد نظر واقع مي‏شوند.

قرآن كريم درباره مرگ ستمكاران مي‏فرمايد:

«وَ لَو تَري اِذِ الّظالِمونَ في غَمَراتِ اْلمَوتِ وَ اْلمَلائِكَةُ باسِطُوا اَيْديهِمْ اَخْرِجُوااَنْفُسَكُمْ....» (و اگر فضاحت و سختي حال ستمكاران را ببيني آنگاه كه در سكرات موت‏ گرفتار آيند و فرشتگان براي قبض روح آنها دست قدرت و قهر برآورند و گويند كه جان‏از تن بدر كنيد...(93/ انعام))

آيه كريمه، كاملاً به اين نكته اشاره دارد كه در هنگام مرگ، پديده خاصي به نام اخراج نفس رخ مي‏دهد تا در روز عذاب و پاداش به حساب آن رسيدگي شود. به عبارت ديگر، يك روح وجود دارد و يك جسم كه در هنگام مرگ، روح و نفس ازبدن جدا مي‏شوند و به اين كار قبض روح نيز گويند.

و نيز قرآن كريم در آيات ديگري كه درباره خلقت آدم - عليه السلام - است، مي‏گويد:

« وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (28) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ » (29) (و آنگاه كه پروردگار به فرشتگان عالم اظهار فرمود كه من بشري از ماده گل و لاي‏كهنه متغير خلق خواهم كرد × پس چون آن عنصر را معتدل بيارايم و در آن از روح‏خويش بدمم همه بر آن سجده كنيد.)( حجر28 - 29)

اين آيه نيز به اين نكته اشاره دارد كه، خلقت روح آدم چيزي جداي جسم اوست و نخست حق تعالي جسم او را تسويه كرد و سپس روح در آن دميد.

به هر حال، آيات قرآن كريم در اين بخش بسيار و فراوانند به طوري كه در اثبات وجود روح با توجه به مضامين وحياني‏نيز ترديدي باقي نمي‏ماند.

 





:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : پنج شنبه 17 مرداد 1392
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی