.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

رابطه اعمال انسان با مشکلات دنیائی

مشکل فراگیر در رابطه جنسی

 

یکی از سنت های مقید و مشروط خداوند برای مردم این است که خداوند در قبال اعمال ناشایست بندگان برایشان عذاب دنیوی مقررداشته است که این عذاب می‌تواند به صورت های مختلفی انجام بگیرد. قرآن مجید در این باره می‌فرمایند:

«خداوند بر شما حکایت کرد مثل شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش اطمینان زندگی می‌کردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها می‌رسید تا آنگاه که اهل آن شهر نعمت خدا را کفران کردند خدا هم به موجب آن کفران و معصیت طعم گرسنگی و بیمناکی به آن‌ها چشانید».

آدمی علاوه بر ارتباط با طبیعت و هم نوعان، با خالق هستی نیز در ارتباط است و رفتار و اعمال او در تعامل با خالق هستی نیز بررسی و ارزیابی می‌شود و هرگاه این رفتارها موجب خشنودی خالق هستی نشد و خشم او را برانگیخت، باید منتظر عذاب باشد.

بخشی از این عذاب در زندگی دنیا بر انسان فرود می‌آید و بخش مهم‌تر آن به قیامت و زندگی آخرت موکول می‌شود. آن بخش که در همین دنیا به فرد یا جامعه می‌رسد، ممکن است به شکل‌های مختلف خود را نشان دهد. برای یکی به صورت بیماری سخت درمان، برای یکی به شکل تصادف و برای دیگری به شکل کشته شدن فرزند، ورشکستگی در تجارت و ناکامی در رسیدن به هدف‌های تعیین شده، رخ نماید و در بلاهای اجتماعی نیز به شکل سلب آسایش و امنیت روانی و اجتماعی، قحطی، خشکسالی، سیل، زلزله و … ظاهر شود. در این مقاله به بررسی این موضوع از دیدگاه قرآن پرداخته شده و اعمالی را که صراحتاً از دیدگاه قرآن مستوجب عذاب دنیوی می‌شود بیان شده است.

در قرآن کریم چنین بیان شده است که:

«وَ لَنبلُوَنَّکُم به شیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمراتِ وَ بَشِّرالصَّابرین (بقره،155)»

و شما را با سختی‌هایی چون ترس، گرسنگی، کاهش سرمایه‌ها، کاستن از تعداد انسان‌ها و آفت‌های زراعی بیازماییم و به کسانی که در این سختی‌ها شکیبایی کنند، بشارت ده...

بعضی از اعمال بد انسان‌ها نه تنها عقوبت اخروی دارد بلکه خدای متعال برای آن‌ها در همین دنیا نیز عقوبت در نظر گرفته است وعده عذاب خدا فقط مخصوص اقوام پیشین نیست بلکه مردم عالم در هر زمان و مکان اگر بعضی از اعمالی که خداوند نهی فرموده انجام دهند به هیچ وجه ایمنی از عذاب نیستند

در این باره حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید:

« … لا یُهلِکُ علی التقوی سنخ اصل و لا یَطمأ علیها زرع قومٍ … »(فیض الاسلام،69)

ریشه و پایه‌ی محکمی که بر تقوا و پرهیزکاری استوار باشد، هلاک و تباه نمی‌شود و زراعت ملت و قومی که تقوا پیشه کنند، بی آب و خشک نمی‌گردد.

امام صادق(علیه السلام) فرموند:

«اذا فشاالزنا ظهرت الزلازل … »(شیخ صدوق 242)

هر گاه در جامعه ای زنا رواج یابد، زلزله‌ها آن را بلرزاند … (شاید منظور از زلزله‌ها در این جا حوادث و بحران‌های سهمگین باشد)

 

توجه به این نکته ضروری است که به محض مشاهده‌ی حادثه یا بلایی در میان مردمی یا در منطقه ای از زمین نمی‌توان مردم آن را متهم کرد و آنان را سزاوار چنان بلایی دانست. برای آن که تنها خداست که ارتباط این پدیده‌ها زیانبار و ویرانگر با اعمال و کردار آدمیان را می‌داند.

آدمی علاوه بر ارتباط با طبیعت و هم نوعان، با خالق هستی نیز در ارتباط است و رفتار و اعمال او در تعامل با خالق هستی نیز بررسی و ارزیابی می‌شود و هرگاه این رفتارها موجب خشنودی خالق هستی نشد و خشم او را برانگیخت، باید منتظر عذاب باشد

انسان‌ها به حکم بندگی و اخلاق موظفند در حالت معمولی زندگی، از آثار کردار خود باخبر باشند و با پرهیز از ستمکاری و آلوده شدن به گناه، زمینه های عذاب و خشم خدا را برای خویش فراهم نکنند، اما پس از وقوع حادثه نمی‌توان کسی یا جامعه ای را متهم و سرزنش نمود.

قصد ما در اینجا بیان انواع و اقسام گناهانی است که خداوند متعال در قرآن مجید مرتکبین به آن را مجازات دنیوی کرده و این مجازات نسبت به دیگر ستمگران در هر زمان و مکانی که باشد دور نیست.

شاخصه های فسق و فجور در قرآن عبارتند از:

تهمت فحشاء، اعراض از یاد خدا ، عدم ایمان به پیامبران، بخل، کفر نعمت، تکذیب آیات و مخالفت با اوامر الهی، ظلم، ربا و خوردن مال مردم، کم فروشی و....

بنابراین بعضی از اعمال بد انسان‌ها نه تنها عقوبت اخروی دارد بلکه خدای متعال برای ان‌ها در همین دنیا نیز عقوبت در نظر گرفته است وعده عذاب خدا فقط مخصوص اقوام پیشین نیست بلکه مردم عالم در هر زمان و مکان اگر بعضی از اعمالی که خداوند نهی فرموده انجام دهند به هیچ وجه ایمنی از عذاب نیستند، هر چند که خداوند حکیم است و تدبیر امور عالم و آدم را بر اساس حکمت خود انجام می‌دهد و کسی را یارای شناخت حکمت او نیست، اما یک اصل قطعی است و ان اینکه:

وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لشدید 1

بخش اعتقادات شیعه تبیان



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

اصحاب کهف نشانه وقوع معاد

اصحاب کهف

 

از جمله آیات الهیه که دلالت بر معاد دارد، داستان  اصحاب کهف و رقیم است . این داستان از مشهورات بین اهل ملل و نحل و تواریخ است و قرآن کریم شرحى از آن را به قدرى که شاهد براى مسأله معاد است بیان کرده است . جمله این آیات از آیه ششم تا آیه بیست و ششم از سوره کهف آمده است . خداوند در ضمن بیان این قضیه که سیصد و نه سال تمام آنان را به خواب عمیق فرو برد و سپس بیدار نمود صریحاً میفرماید: «وَ کَذَ'لِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَن وَعْدَ اللَهِ حَق وَ أَن الساعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَا؛ و اینچنین ما مردم را بر احوال آنان مطلع نمودیم تا بدانند که وعده خدا حق است ، و حقاً که در ساعت قیامت تردید و شکى نیست » (الکهف/21).

در ابتداء خدا میفرماید: «فَلَعَلکَ بَـ'خِعٌ نَفْسَکَ عَلَى '´ ءَاثَـ'رِهِمْ إِن لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَـ'ذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا * إِنا جَعَلْنَا مَا عَلَى الاْرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً * وَ إِنا لَجَـ'عِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا؛ شاید که تو بواسطه أسف خوردن بر عدم ایمان این مردم می خواهى خود را به هلاکت در افکنى ! ما آنچه در روى زمین آفریدیم زینتهائى است که بر آن قرار دادیم تا بیازمائیم که عمل کدامیک بهتر است . و ما بالاخره روى زمین را پاک و خالى و چون سنگِ صاف بى محتوى و بى نقوش و صُوَر خواهیم کرد» (الکهف/6تا8).

و از اینجا شروع میفرماید به متن قصه اصحاب کهف: «أَمْ حَسِبْتَ أَن أَصْحَـ'بَ الْکَهْفِ وَ الرقِیمِ کَانُوا مِنْ ءَایَـ'تِنَا عَجَبًا؛ آیا تو چنین مى پندارى که قصه اصحاب کهف و رقیم ، از آیات عجیبه ما بوده است ؟» (کهف/9). و سپس شروع میفرماید به شرح این داستان :

اصحاب کهف و رقیم جوانمردانى بودند که در یک مجتمع وَثَنى که عبادت اوثان و اصنام در آن رائج بوده است نشو و نما یافته ، و چون دین توحید در آن مجتمع راه پیدا کرد، ایمان آورده و تنها خداوند خالق زمین و آسمان را پرستیده ، و از عبادت ارباب انواع سر باز زدند. و سپس مردم با آنها معامله سخت نموده و با شدت و تضییق و عذاب ، آنها را وادار به عبادت اوثان و ترک دین توحید و آئین یگانه پرستى نمودند، بطوریکه هر که از آنها بر مخالفت خود اصرار مى ورزید به سخت ترین وجهى او را مى کشتند. این جوانمردان از روى بصیرت، ایمان به خدا آوردند و خداوند بر هدایت آنها افزود، و درهاى علم و معرفت را به روى آنان گشود و از انوار الهیه به قدرى که آنانرا صاحب یقین گرداند بر آنها مکشوف ساخت و دل هاى آنها را به خود مرتبط گردانید، بطوریکه غیر از خدا از هیچ موجودى ترس و هراس نداشتند، و ناگوارى هاى سخت و حوادث ناپسند آنانرا به وحشت نمى انداخت .

داستان اصحاب کهف، و پنهان شدن آنها در مغاره و خوابیدن سیصد و نُه سال و برانگیختن آنانرا پس از این مدت طولانى ، و آمدن به شهر براى خرید طعام ، و اطلاع مردم بر این داستان؛ همه و همه براى اعلام و اعلان قضیه معاد و کیفیت آن، و عدم استبعاد آن بوده است

آنان می دانستند که اگر در چنین اجتماعى زیست کنند ـ این اجتماع جاهلى مستکبر ـ هیچ چاره ندارند به جز آنکه طبق سیره آنان رفتار کنند، و به کلمه و گفتار حق سخن نگویند و به شریعت حق رفتار ننمایند. و چون راه توحید و ترک شرک را یافته بودند، دانستند که فقط یگانه راه نجات آنان اعتزال و کناره گیرى از مجتمع جاهلى است . بنابراین ، از هم آهنگى با مجتمع شرک و جاهلى امتناع نموده ، و با دلى محکم و ایمانى مستحکم بدون هیچ پروائى براى إعلان توحید حق تعالى و تقدس قیام نمودند، و رداً علَى القوم جِهاراً اعلان کردند: «رَبنَا رَب السمَـ'وَ'تِ وَ الاْرْضِ لَن نَدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَـ'هًا لَقَدْ قُلْنَآ إِذًا شَطَطًا * هَـ'ؤُلاَءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَوْ لاَ یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَـ'نِ بَینٍ فَمَنْ أظْلَمُ مِمنِ افْتَرَى ' عَلَى اللَهِ کَذِبًا؛ پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمین است . ما غیر از او هیچ خدائى را نمى خوانیم و عبادت نمى کنیم ؛ و در غیر اینصورت گفتار ما یاوه و بدون معنى خواهد بود. این جماعتِ اقوام ما، کسانى هستند که غیر از خدا براى تدبیر امور خویش مؤثرى قائل مى باشند. آنان چرا براى آلهه و ارباب خود که به پرستش آنها قیام مى کنند، دلیل روشن و حجت واضحى اقامه نمى کنند؟ پس چه کسانى ظلم و ستم آنها از اینها افزون است که بر خداى خود افتراء و دروغ مى بندند؟» (کهف/14و15).

و سپس با خود گفتند: «وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلا اللَهَ فَأْوُا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبکُم مِن رَحْمَتِهِ وَ یُهَیى ْ لَکُم مِن أَمْرِکُم مِرْفَقًا؛ و چون شما از این جماعت وَثَنى مذهب ، و از اربابانشان و آلهه و خدایانشان کناره گرفتید، پس بسوى کهف پناه برید و آنجا را مأواى خود قرار دهید؛ تا آنکه خداوند از رحمت خود بر شما افاضه کند، و براى شما در امر خودتان سهولت و مرافقتى مقدر فرماید» (کهف/16).

پس از آن داخل کهف رفتند، و در مکان واسعى در داخل آن جاى گرفتند و سگ آنان نیز دو دست خود را در دهانه کهف دراز نموده بود و چون میدانستند که اگر قوم از مکان آنان اطلاع پیدا کنند، آنانرا مى کُشند و به شکنجه و عذاب می گیرند، لذا در مقامِ دعا نسبت به خداى خود چنین خواستند: «فَقَالُوا رَبنَآ ءَاتِنَا مِن لَدُنکَ رَحْمَةً وَ هَیى ْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا؛ پس گفتند: اى پروردگار ما! از نزد خودت رحمتى بر ما ارزانى دار! و در امر ما رشد و موفقیت و وصول به مطلوب را مقدر و مهیا فرما!» (کهف/10)، «فَضَرَبْنَا عَلَى '´ ءَاذَانِهِمْ فِى الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا؛ و ما بنا بر دعا و درخواست آنان ، سالیانى بر گوشهاى آنان زدیم که بخفتند و به راحتى فرو رفتند» (کهف/11)، و سگ آنان هم با خودشان به خواب رفت ، و مدت سیصد و نُه سال قمرى که سیصد سال شمسى مى شود به خواب رفتند: (ثَلَـ'ثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعًا، کهف/25).

و چون شما از این جماعت وَثَنى مذهب ، و از اربابانشان و آلهه و خدایانشان کناره گرفتید، پس بسوى کهف پناه برید و آنجا را مأواى خود قرار دهید؛ تا آنکه خداوند از رحمت خود بر شما افاضه کند، و براى شما در امر خودتان سهولت و مرافقتى مقدر فرماید

 

تا آنکه میفرماید: «وَ کَذَ'لِکَ بَعَثْنَـ'هُمْ لِیَتَسَآءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَآئلٌ مِنهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ؛ و اینچنین ما آنها را برانگیختیم و بیدار کردیم براى آنکه در میان خود به گفتگو و مکالمه پردازند. یک نفر از آنان به دیگران گفت : شما چقدر درنگ کرده اید؟ آنان در پاسخ گفتند: یک روز یا مقدارى از یک روز! چند نفر دیگر از آنان در پاسخ گفتند: خداوند و پروردگار شما داناتر است به مقدار درنگ شما!»(کهف/19).

 

و نیز مطلب را قرآن کریم ادامه میدهد تا آنکه میفرماید: «وَ کَذَ'لِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَن وَعْدَ اللَهِ حَق وَ أَن الساعَةَ لاَ رَیْبَ فِیهَا؛ و اینچنین ما مردم را و اهل مدینه و شهر را بر احوال آنها آگاه کردیم تا بدانند که وعده خداوند حق است ، و آمدن ساعت قیامت و فرا رسیدن موعد معهود جاى شک و تردید نیست» (کهف/21).

و از اینجا به دست مى آید که داستان اصحاب کهف، و پنهان شدن آنها در مغاره و خوابیدن سیصد و نُه سال و برانگیختن آنانرا پس از این مدت طولانى ، و آمدن به شهر براى خرید طعام ، و اطلاع مردم بر این داستان؛ همه و همه براى اعلام و اعلان قضیه معاد و کیفیت آن، و عدم استبعاد آن بوده است .

 

پی نوشت: معادشناسى 5، صفحه 318-313

بخش اعتقادات شیعه تبیان



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1630
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

علت سوال ملائک از خداوند چه بود؟

شیطان
 

 

چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟

 

پاسخ :

در هر مسئله ای، پرسش به سه منظور صورت می گیرد: یا به منظور یاد گرفتن و بالا بردن علم و معرفت است یا برای امتحان و آزمایش است یا به قصد اعتراض و انکار و تکبر ورزیدن.

پرسش فرشتگان از نوع نخست بود، نه از باب اعتراض و انکار. در حقیقت، فرشتگان می خواستند آگاهی بیشتری درباره موجودی به نام انسان داشته باشند. از این رو، وقتی خدا انسان را به آنها معرفی کرد، فرشتگان در برابر وی تعظیم کردند و گفتند: «قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ ؛ تو (از هر نقص و عیبى) منزّهى، ما را دانشى جز آنچه خود به ما آموخته‏اى نیست حقّا تویى كه دانا و حكیمى .» (بقره: 32)

از سوی دیگر، فرشتگان مانند انسان و جن از خود اختیاری ندارند تا از فرمان خدا سرپیچی کنند، بلکه موجوداتی معصوم و از معصیت و شقاوت به دورند. آنان فقط برای عبادت و اطاعت از خداوند آفریده شده اند و برخلاف خواست خداوند سبحان کاری نمی کنند، چنان که خداوند در آیه ای از قرآن می فرماید:

«.... لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُۆْمَرُونَ : خداى را در آنچه به آنان فرماید نافرمانى نكنند و هر چه فرمایندشان همان كنند.(تحریم: 6)

 

 

 

امیرمۆمنان، علی علیه السلام نیز می فرماید:

فَلَیْسَ فِیهِمْ فَتْرَةٌ، وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ، وَ لَا فِیهِمْ مَعْصِیَةٌ.1

در فرشتگان نه سستی است و نه غفلت و نه نافرمانی و گناهی از آنها سر می زند.

ابلیس برای خود شرافت ذاتی قائل بود و با این بیان، خودخواهی و استقلال ذاتی خویش را به اثبات رساند. ازاین رو، ذات کبریای خداوند بزرگ را نادیده گرفت و خود را در برابر آفریدگار، موجودی مستقل و مانند او دانست

آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید:

جَعَلَهُمُ اللّهُ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیِهِ... وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبیلِ مَرْضَاتِهِ.2

خداوند، فرشتگان را امین وحی خود قرار داده... و آنها را از هرگونه شک و تردید دور داشته است که هیچ کدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمی شوند.

اما مخالفت و اعتراض ابلیس به قصد انکار و از روی تکبر و خودخواهی بود. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ ؛ و (به یاد آر) هنگامى كه به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده كنید و خضوع نمایید. همه سجده كردند جز ابلیس كه سرباز زد و تكبّر ورزید و او از كافران بود (كه كفر خود را پنهان مى‏داشت)(بقره: 34)

افزون بر این آیه، آیه 75 سوره ص، 31 سوره حجر و 116 سوره طه، بر مستکبر بودن شیطان تصریح دارد.

آن گاه که خداوند از ابلیس پرسید: « قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ

آن گاه كه تو را امر كردم چه چیز مانع شد كه سجده نكردى؟

» شیطان در پاسخ گفت: «أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ؛

 

من از او بهترم مرا از آتش آفریدى و او را از گل، (و آتش از گل بهتر است، و تولّد یافته از بهتر، بهتر) .» (اعراف: 12)

فرشتگان مانند انسان و جن از خود اختیاری ندارند تا از فرمان خدا سرپیچی کنند، بلکه موجوداتی معصوم و از معصیت و شقاوت به دورند. آنان فقط برای عبادت و اطاعت از خداوند آفریده شده اند

جمله «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»، مبیّن آن است که ابلیس برای خود شرافت ذاتی قائل بود و با این بیان، خودخواهی و استقلال ذاتی خویش را به اثبات رساند. ازاین رو، ذات کبریای خداوند بزرگ را نادیده گرفت و خود را در برابر آفریدگار، موجودی مستقل و مانند او دانست.

در حقیقت، شیطان با این کار، به استکبار با خداوند پرداخت نه آدم. وی با این اعتراض، اصل مالکیت مطلق و حکمت خدا را زیر سۆال برد و انکار کرد. این همان اصلی است که همه گناهان و عصیان ها از آن سرچشمه می گیرد؛ زیرا وقتی از بنده گناهی سر می زند که از بندگی خدای تعالی و مملوکیتش خارج شود و از اینکه ترک گناه بهتر از انکار آن است، اعراض کند، این همان انکار مالکیت مطلق خدا و حکمت اوست.3

حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

شیطان، بر آدم علیه السلام به دلیل آفرینش خلقت او از خاک فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است، دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان، دشمن خدا و پیشوای متعصبان و سر سلسله متکبران است که اساس عصبیّت را بنا نهاد و با خداوند در مقام جبروتی اش به ستیز برخاست. لباس خودبزرگ بینی به تن کرد و پوشش فروتنی را کنار گذاشت.4



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1117
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

ایستگاه های قیامت

قیامت

 

پس از پایان پذیرفتن دوران سکوت و خاموشی، اسرافیل به امر خدا برای انجام مرحله ی دوم مأموریت خود زنده می شود. وقتی او شیپور آماده باش را به صدا درآورد، تمام انسان ها از قبرهایشان برانگیخته شده و به پیشگاه پروردگار هستی بخش فراخوانده می شوند.

خروج از قبر، یکی از هولناک ترین ساعات آدمی است؛ زیرا شدیدترین لحظات عمر انسان سه هنگام است:

1- هنگام تولد.

2- حین مرگ.

3- موقع برپایی قیامت.

به آیاتی در این باره توجه فرمایید:

«روز موعود که فرا رسد، گروهی از انسان ها بسیار پریشان و سرگردان گردند و سپس همگان در صحرای قیامت اجتماع کنند» (١).

«برخی گویند: وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاه مرگ برانگیخت!؟» (٢)

«مردم، گروه گروه به صحرای قیامت وارد می شوند» (٣)

«آن روز، برای کافران روز بسیار سختی است» (٤).

«در آن روز، بدکاران با چشم کبود محشور می شوند» (٥).

«در آن روز، فرشتگان بر نیک و بد آدمیان گواهی می دهند» (٦).

«در آن هنگام، پیوندها و خویشی ها قطع گردد و کسی از دیگری حالش را نپرسد» (٧).

به چند روایت در این باره توجه فرمایید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همه ی مردم [ غیر از اهل تقوا] در روز قیامت، برهنه محشور می شوند» (٨).

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند تعالی ده گروه از امت من را در روز قیامت از صفوف مسلمانان جدا می کند و قیافه هایشان را تغییر می دهد.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تعالی ده گروه از امت من را در روز قیامت از صفوف مسلمانان جدا می کند و قیافه هایشان را تغییر می دهد

این ده گروه عبارتند از:

1- سخن چینان (که به شکل میمون در می آیند).

2- حرام خواران (که به شکل خوک در می آیند).

3- رباخواران (که وارونه وارد محشر می شوند).

4- حاکمان جور (که کور به عرصه محشر می آیند).

5- افراد خودخواه و خودپسند (که گنگ و کر محشور می شوند).

6- عالمان بی عمل (که زبانشان را می جوند و چرک از دهانشان بیرون می آید).

7- آزاردهندگان همسایه (که با دست و پای بریده وارد می شوند).

8- سعایت کنندگان (که به شاخه ای از آتش، آویزان گردند).

9- شهوت رانها و کسانی که خمس و زکات خود را نمی پردازند (که با بویی بدتر از مردار وارد محشر می شوند).

10- تکبرکنندگان (که لباس های آتشین بر آنها پوشند)» (٩).

امام صادق علیه السلام فرمود: «به حساب خود رسیدگی کنید قبل از اینکه به حساب هایتان رسیدگی شود. قیامت پنجاه ایستگاه دارد. در هر ایستگاه هزار سال- که هر روزش پنجاه هزار سال دنیاست- انسان را نگه می دارند. مثال مردم در ایستگاه اول، مثال تیر در کمان است» (١٠).



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

قیامت اینگونه شروع می شود

قیامت

 

ثواب و عذاب قبر همچنان ادامه دارد تا اینکه مدتی پیش از برپایی قیامت بزرگ، حادثه ی شگفتی عالم را فرا می گیرد؛ زمین و آسمان را به لرزه در می آورد؛ موجودات را دستخوش مرگ می نماید و نظام هستی را دگرگون می سازد.

پس از مدتی، در آغاز برپایی قیامت، انقلابی شگفت تر از انقلاب پیشین صورت می پذیرد و تمام موجودات را در پیشگاه خدا حاضر می کند!

این دو حادثه ی بزرگ به امر خدا، توسط « اسرافیل» فرشته ی مأمور برپایی قیامت انجام می گیرد. مرحله ی نخست که سبب فنای جهان هستی می شود « نفخه ی اماته» و مرحله ی دوم که سبب زنده شدن موجودات و برانگیختن انسانها از قبر می شود « نفخه ی احیاء» نامیده می شود.

به آیاتی در این باره توجه فرمایید:

« و إن من قریةٍ إلا نحنُ مهلکوها قبلَ‌ یوم القیامة» (1)

هیچ شهر و دیاری در روی زمین نیست، مگر آنکه پیش از فرارسیدن قیامت، هلاک شوند.

« کلُّ من علیها فانٍ و یبقی وجهُ‌ ربک ذوالجلال و الاکرامِ» (2)

هر که و هر چه روی زمین هست، دستخوش مرگ و فناست. زنده و جاودان، تنها ذات خدای بزرگ و با عظمت است.

« کلُّ‌ نفسٍ ذائقةُ الموتِ ثمّ الینا ترجعونَ» (3)

هر نفسی، شهد مرگ را می چشد و پس از آن بازگشتشان به سوی ماست.

« و یومَ ینفخُ فی الصورِ ففزعَ من فی السموات و من فی الارض» (4)

روزی که در « صور» دمیده شود، همه ترسان و هراسان، مدهوش مرگ گردند.

« ثمّ انکم بعد ذلک لمیّتونَ ثمّ انکم یوم القیامة تُبعَثون» (5)

باز [ در جهان برزخی] همگی خواهید مرد و سپس در روز قیامت، برانگیخته می شوید.

« و نفخَ فی الصور فصعِقَ من فی السموات و من فی الارض الا من شاءاللهُ ثمّ نفخَ فیه اخری فإذاهم قیامٌ ینظرون» (6)

چون در «صور» دمیده شود، جز عده ای [ که مراد فرشتگان مقرب الهی است] همه یکباره مدهوش مرگ شوند؛ سپس، بار دیگر در «صور» دمیده شود که ناگاه همه برخیزند و تماشاگر- حیات دوباره - باشند.

«ما ینظرونَ الا صیحةً واحدةً تأخذهم و هم یخصّمونَ فلا یستطیعونَ توصیةً و لا الی اهلهم یرجعونَ و نفخَ فی الصور فاذاهم من الاجداثِ الی ربهم ینسلونَ» (7)

چون صیحه ی نخست دمیده شود، به ناگاه مرگ همه را فرا گیرد؛ در حالی که آن لحظه با هم به گفت و گو مشغول بودند و فرصت سفارش و بازگشت به طرف خانواده ی خویش را ندارند. پس از مدتی، برای بار دیگر در صور دمیده می شود که به سرعت همه به سوی خدای خویش می شتابند.

مدت زمان فاصله ی بین « نفخه ی نخست» تا « نفخه ی دوم» به روایتی چهل سال و به روایتی دیگر چهارصد سال است. در این فاصله، تمام انسانها- چه در دنیا و چه در برزخ- می میرند و در خاموشی و سکوت قرار می گیرند؛ حتی فرشتگان مقرب الهی

« یوم ترجفُ الراجفة تتبعها الرادفةُ» (8)

روزی که [ با نفخه ی نخست] جهان به لرزه افکنده شود و [ نفخه ی دیگری] از پی آن درآید.

با دمیدن «نفخه ی نخست» دنیا متلاشی و حیات برزخی نیز پایان می پذیرد. مدت زمان فاصله ی بین «نفخه ی نخست» تا «نفخه ی دوم» به روایتی چهل سال و به روایتی دیگر چهارصد سال است. در این فاصله، تمام انسانها- چه در دنیا و چه در برزخ- می میرند و در خاموشی و سکوت قرار می گیرند؛ حتی فرشتگان مقرب الهی: میکائیل ( فرشته روزی رسان)، جبرئیل ( فرشته وحی رسان)، اسرافیل ( فرشته ی قیامت رسان) و عزرائیل ( فرشته ی مرگ رسان) به تدریج میرانده می شوند.

امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: هنگامی که خدا اهل زمین را می میراند، پس از آن به تدریج اهل آسمانها را می میراند؛ سپس نوبت به فرشتگان الهی: میکائیل، جبرئیل، اسرافیل و عزرائیل می رسد، پس از آنکه پروردگار تمام موجودات را می میراند، آنگاه گوید:

« لمن الملک الیوم لله الواحد القهار» (9) کجایند ستمگران؟ کجایند مشرکان؟ کجایند متکبران؟ [ که مرا انکار می کردند]...» (10).

حکیم و مفسر الهی، مرحوم « علامه ی طباطبایی» درباره ی دو مرحله بودن مأموریت اسرافیل، چنین می گوید:

« حکایت صور و دو نفخه اش، حکایت شیپوری است که در لشکرها برای کارزار به کار می برده اند. بار اول در صور دمیده می شود که ساکت شوید و برای حرکت آماده گردید!

سپس،‌ برای بار دوم در صور دمیده می شود که برخیزید! حمله!

بنابراین، صور، حقیقتی است موجود که دارای دوگونه صیحه می باشد: صیحه ی میراننده و صیحه ی زنده کننده.

نکته قابل توجه در آیات نفخ صور این است که خداوند در مورد میراندن، لفظ صعق را به کار برده نه موت؛ شاید از این باب باشد که موت بر خروج روح از بدن اطلاق می گردد؛ در حالی که حکم نفخ، همه ی موجودات آسمان و زمین را در بر می گیرد» (11).

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1223
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

زندگی برزخی واقعیت یا وهم و خیال

برزخ

 

مطالبی که در این سطور - از زبان اولیای دین- می نگاریم، بیانگر شمه ای از حقایق شگفت انگیز جهان برزخی است.

در آغاز این گفتار، توجه شما خوانندگان عزیز را به تشبیه برزخ با دنیا جلب می کنیم؛ تا بتوانیم ترسیمگر چهره ای- هرچند ناقص- از حیات برزخی باشیم.

عالم و دانشمند ربانی، مرحوم « فیض کاشانی» ( متوفی 1091هـ ق) در کتاب نفیس و ارزشمند « المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء» در این باره چنین می نویسد:

«دنیا، همچون زندان تاریکی است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گسترده ای است که انواع درختان سر به فلک کشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند». (1)

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله با تعبیری بسیار زیبا و دقیق- به مضمون زیر- دنیا و برزخ را چنین تشبیه نموده است:

« مثال مۆمن در دنیا، مثل جنین است در شکم مادر [ چنان به آن خو گرفته است که گویی عالمی برتر و با صفاتر از آن نیست]. از این رو پس از پایان عمر آن جهان، با اکراه و سختی، همراه با ترس و گریه، دل از آن مکان می کند. پس از اندکی که با این جهان انس گرفت، دیگر میل بازگشت به وطن نه ماهه خویش را ندارد.

مۆمن نیز چنان به دنیا خو گرفته است که دل کندن از آن، برایش سخت و مرگ بر او ناپسند است؛ اما پس از مرگ، وقتی چشمش به جمال نعمتهای فرحبخش و دل انگیز برزخی روشن شد،‌ به هیچ وجه حاضر نیست به وطن چند ده ساله ی خویش بازگردد» (2).

ثواب و عذاب « عالم برزخ» ‌را نیز می توان به پاداش و کیفر « عالم رۆیا» تشبیه کرد. انسان، در خواب، اموری از قبیل: خوردن، آشامیدن، اندیشیدن و... را انجام می دهد و این کارها به وسیله ی قالبی غیر از قالب مادی صورت می پذیرد؛ زیرا در هنگام خواب دیدن، بدن و قالب مادی در بستر خفته است. (3)

در حدیث آمده است:

« هنگام خواب، قالب مادی باقی می ماند و آنچه از انسان خارج می شود، قالب برزخی اوست» (4).

برزخیان، چون از بدن لطیف مثالی ( شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا، دیده نمی شوند

پاداش و کیفر حقیقی

عالم مثال ( ‌برزخ)، برزخی است میان موجودات مادی دنیا و موجودات مجرد آخرت؛ یعنی، مانند این عالم مادی نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمی باشد و برخی از لوازم ماده ( همچون شکل و عرض فعلی) را داراست.

از اینکه گفته می شود « برزخ ماده ندارد»، برخی می پندارند که پاداش و کیفر جهان برزخی، وهم و خیالی بیش نیست و هیچگونه وجود خارجی ندارد! این پندار هم فی نفسه باطل است و هم انحرافی است در درک مقصود. (5)

علی ایّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهای پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقی و واقعی بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشتری بیان می دارد، اشاره می کنیم:

امام صادق علیه السلام فرمود: «ارواح مۆمنین در خانه های بهشتی زندگی می کنند، از طعامهای بهشتی می خورند و از شربتهای آن می آشامند.» (6)

امام صادق علیه السلام فرمود: «دری از آتش جهنم به روی مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند.» (7)

ابوبصیر گوید که از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: «در آتش، عذاب می شوند». (8)

 

ارتباط با ارواح

از جمله مسائلی که در بحث «حیات برزخی» مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامی است، گفت و گو و ارتباط با ارواح است.

روایات وارد شده در این باب بسیار است که از باب نمونه یک روایت را یادآور می شویم:

«در جنگ بدر ( نخستین نبرد مسلمانان با مشرکان که موجب پیروزی و سرافرازی سپاه اسلام گردید) کشتگان قریش را به دستور پیامبر اکرم در چاهی انداختند. پیامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران کفار ( ابوجهل، عتبه، شیبه، امیه و...) فرمود:

ای کفار! شما همسایگان خوبی برای پیامبر خدا نبودید. او را از دیار خود بیرون راندید و به ستیز و جنگ با او برخاستید؛ من اینک وعده ی پروردگارم را حق یافتم. [ شما چطور؟].

« دنیا، همچون زندان تاریکی است که انسان در آن حبس باشد و برزخ همانند بستان وسیع و گسترده ای است که انواع درختان سر به فلک کشیده، گلهای زیبای عطرآگین، پرندگان خوش الحان و... در آن باشند»

عمربن خطاب که سخنان پیامبر را می شنید به آن حضرت اعتراض کرد: [ اینها بدنهایی مرده و بی جانند] چگونه با آنان سخن می گویید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بس کن! سوگند به خدا که تو از آنان شنواتر نیستی؛ آنان می شنوند؛ ولی توانایی پاسخ گفتن را ندارند. اینک که از آنان روی برگردانم، فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می کوبند.» (9)

 

جهان بیداری

از روایات استفاده می شود که برزخیان به اندازه ی مقام و منزلت خویش از دنیا دیدن می کنند:

امام کاظم علیه السلام فرمود: « انسانهای برزخی، در شکل پرنده ای لطیف به دیوار خانه هایشان فرود می‌آیند. اگر کردار نیکی از خانواده هایشان ببینند، خوشحال می شوند و اگر کردار بدی از خانواده هایشان سرزند؛ اندوهگین می گردند» (10).

امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتی مۆمن به دیدار خانواده اش می آید، آنچه که او را خوش آید، می بیند و کارهای ناپسند از او پوشیده می گردد؛ اما وقتی کافر به دیدار خانواده اش می رود، آنچه که او را غمین نماید، بر او نمایان می شود و کارهای پسندیده از او پوشیده می گردد» (11).

از امام کاظم علیه السلام سۆال شد: مۆمن چه مدت یکبار به دیدار خانواده اش می رود؟

امام کاظم علیه السلام فرمود: « به قدر مرتبه و درجه ی خود به دیدار خانواده هایشان می روند».

سۆال شد: چه هنگام؟

حضرت فرمود: « هنگام ظهر که آفتاب از بلندی زدوده می شود».

سۆال شد: در چه شکل؟

فرمود: « به شکل گنجشک یا کوچک تر از آن!» (12).

یادآوری می شود که برزخیان، چون از بدن لطیف مثالی ( شبیه اجسام جن و ملائکه) برخوردارند؛ در هنگام دیدار خود از دنیا، دیده نمی شوند. (13)

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1570
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

نشانه های قیامت!

قیامت

 

بر اثر دو بار دمیدن « اسرافیل» در صور، زمین، کوهها، آسمان و ستارگان، متلاشی و کلّ نظام هستی از هم پاشیده می شود.

قرآن از این علائم، به عنوان نشانه های فرارسیدن قیامت یاد می کند:

« روزی که از زلزله ی پی در پی، زمین به کلی خرد و متلاشی شود» (1).

« زمین، در آن روز، سخت به حرکت و لرزه درآید و کوهها به سختی متلاشی گردند و مانند ذرات گرد در هوا پراکنده شوند» (2).

« روزی که زمین به سرعت شکافته شود و جمع آوری خلق بر ما سهل و آسان باشد» (3).

« روزی که زمین فعلی به زمین دیگری تبدیل شود و تمام خلق در پیشگاه خدای یگانه توانا، حاضر شوند» (4).

« روزی که زمین و کوهها به لرزه درآید و تل ریگی شده و همچون موج روان گردد» (5).

« به یاد آر! چون بار نخست در صور دمند، زمین و کوهها همه خرد و متلاشی شوند» (6).

« در آن روز، کوهها همچون سراب گردند» (7).

«در آن روز ترس و هراس، مردم همچون ملخ به هر سوی پراکنده شوند و کوهها مانند پشم زده شده، متلاشی گردند» (8).

« روزی که آسمان، سخت به جنبش درآید و کوهها تند به گردش آید» (9).

« هنگامی که آفتاب تابان، تاریک شود و ستارگان آسمان تیره گردند و کوهها در برخورد با هم قطعه قطعه شوند» (10).

« وقتی که ستارگان همه خاموش، آسمان از هم شکافته و کوهها پراکنده شوند» (11).

« هنگامی که آسمان شکافته شود و ستارگان فرو ریزد و آب دریاها روان گردد و مردم از قبرها برانگیخته شوند» (12).

« آنگاه، روز حادثه ی شگفت فرا رسد و بنای مستحکم آسمان سست گردد و سخت درهم شکافد» (13).

« روزی که چشمهای خلق از وحشت و هول خیره بماند؛ ماه تاریک شود و میان خورشید و ماه جمع گردد. در آن روز انسان گوید: به کجا پناهنده شوم!؟ هرگز، پناهگاهی برای فرار نیست» (14).

« روزی که چشمهای خلق از وحشت و هول خیره بماند؛ ماه تاریک شود و میان خورشید و ماه جمع گردد. در آن روز انسان گوید: به کجا پناهنده شوم!؟ هرگز، پناهگاهی برای فرار نیست»

« هنگامی که دریاها شعله ور گردند» (15).

« ای مردم! خداترس و پرهیزکار باشید که زلزله ی روز قیامت، بسیار حادثه بزرگ و سختی است» (16).

« هنگامی که زمین به سخت ترین زلزله ی خود به لرزه در آید و همه ی بارهای سنگین درون خود را از دل خاک بیرون افکند» (17).

« در هنگام آن روز بزرگ، خواهی دید که هر زن شیرده، طفل خود را از شدت ترس به فراموشی سپرد و هر زن آبستن بار رحم را بیفکند و مردم را از وحشت آن روز، بدون مستی، مست و مدهوش بنگری و عذاب خدا سخت است» (18).

« در آن روز سخت، دلها هراسان شود و [ مردم از ترس] چشمها به زیر افکنند». (19)

« در آن روز، مردم از قبرها پراکنده بیرون آیند تا [ نتیجه ی کردار] خود را ببینند.» (20)

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1501
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

علت اصلی انکار قیامت

قیامت

از آیات قرآن كریم روشن مى شود كه مهم ترین علت انكار منكران معاد دو چیز است: شبهه علمى و شهوت عملى.

1. شبهه علمى

برخى از منكران معاد به خاطر عدم آگاهى از جهان آفرینش و جهل به عظمت و قدرت پروردگار، تصور مى كنند كه تبدیل شدن اجزاى پوسیده به انسان، كارى ناممكن و یا مشكل است و كسى توانایى این كار را ندارد; آنان مى گویند: (أَءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَابًا وَ عِظَـمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُون)[1]; آیا هنگامى كه ما مردیم و به خاك و استخوان مبدل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟!; (مَن یُحْىِ الْعِظَـمَ وَ هِىَ رَمِیم)[2]; چه كسى این استخوان ها را زنده مى كند در حالى كه پوسیده است؟!

قرآن كریم در جواب این گونه افراد مى فرماید: بگو: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقى دانا است! ... آیا كسى كه آسمان ها و زمین را آفرید، نمى تواند همانند آنان [انسان هاى خاك شده] را بیافریند؟! آرى![ مى تواند]، و او آفریدگار دانا است! فرمان او چنین است كه هرگاه چیزى را اراده كند، تنها به آن مى گوید: موجود باش! آن نیز بى درنگ موجود مى شود![3]

در جاى دیگر نیز مى فرماید: اى مردم اگر در رستاخیز شك دارید، [به این نكته توجّه كنید كه:] ما شما را از خاك آفریدیم، سپس از نطفه و ...[ از سوى دیگر] زمین را[ در فصل زمستان] خشك و مرده مى بینى، امّا هنگامى كه آب باران فرو مى فرستیم، به حركت در مى آید و مى روید و از هر نوع گیاهان زیبا مى رویاند! این به خاطر آن است كه[ بدانید]خداوند حقّ است و او است كه مردگان را زنده مى كند و بر هر چیزى توانا است و این كه رستاخیز آمدنى است و شكى در آن نیست و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى كند.[4 (وَذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیر)[5]; و این براى خداوند آسان است

2. شهوت عملى

علت دیگر انكار قیامت، تمایل به بى بند و بارى و بهره گیرى بى قید و شرط از دنیا و هرگونه هوس رانى و هوس بازى است. افراد نفس پرست براى اشباع غرایز حیوانى خود، هیچ حد و مرزى قائل نمى باشند و اگر هم به ظاهر به قوانین تن مى دهند، براى این است كه چاره اى جز آن ندارند; لذا در پنهانى همه را زیر پا مى گذارند.

گناهان زیاد و اعمال بد سبب مى شود، تا زنگار بر دل نشسته و انسان از درك حقیقت باز ماند; در نتیجه منكر قیامت و آیات الهى شود: (إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ ءَایَـتُنَا ...); وقتى آیات ما بر او خوانده مى شود ... . مى گوید: این افسانه هاى پیشینیان است!; چنین نیست كه آنها مى پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هایشان نشسته است

اعتقاد به معاد در انسان نوعى حالت خویشتن دارى و محدودیت و رعایت قوانین الهى و حقوق سایر انسان ها پدید مى آورد. قهراً افراد نفس پرست با چنین عقیده اى مخالف و در كشمكش خواهند بود، زیرا آنان مى خواهند با در هم شكستن هر نوع اندیشه محدودیت آور، گام به پیش نهند و به ارضاى غرایز و خواسته هاى حیوانى خود بپردازند: (بَل یُریدُ الاِنسـنُ لِیَفجُرَ اَمامَه)[6; [انسان شك در معاد ندارد] بلكه مى خواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت]در تمام عمر گناه كند. (وَمَا یُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَد أَثِیم)[7]; تنها كسى آن را انكار مى كند كه متجاوز و گنه كار است.

افزون بر آن، گناهان زیاد و اعمال بد سبب مى شود، تا زنگار بر دل نشسته و انسان از درك حقیقت باز ماند; در نتیجه منكر قیامت و آیات الهى شود: (إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ ءَایَـتُنَا ...)[8]; وقتى آیات ما بر او خوانده مى شود ... . مى گوید: این افسانه هاى پیشینیان است!; چنین نیست كه آنها مى پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل هایشان نشسته است.[9]

در سوره قیامت هر دو شبهه، با بیانى شیوا پاسخ داده شده است.

در چهار آیه نخست، مى فرماید: قسم به روز قیامت و قسم به نفس لوّامه ـ سرزنش گر [= وجدان] ـ آیا انسان مى پندارد ما استخوان هاى پوسیده و از هم گسسته او را مى توانیم گرد آوریم، چرا ما حتى بند انگشتان او ـ و شیارهاى آن را ـ هماهنگ مى كنیم.

و سپس در آیه 5 و 6 مى فرماید: [ولى مشكل عده اى شبهه علمى نیست،] بلكه مى خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت، در تمام عمر گناه كند. از این رو با حالت انكار و اعتراض مى پرسد: قیامت چه وقت است؟

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1660
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

معاد و روز قیامت واقعه حتمی!

 

معاد

 


معاد و روز قیامت حقیقتی است که به واقع برای همه ی موجودات رخ خواهد داد. قرآن کریم در آیات بسیاری به این موضوع اشاره نموده و کوشیده به بیانات گوناگون حقیقت آن را برای انسان ها اثبات نماید و درباره ی آن هشدار دهد تا انسان ها خود را برای مواجهه و رویایی با آن آماده نمایند. اندیشمندان اسلامی نیز تلاش نموده اند با توجه به آیات الهی در نظام های عقلانی خویش این مسئله را مورد توجه قرار دهند، امّا با همه ی تصریح قرآن درباره وقوع این واقعه ی حتمی، اثبات معاد و روز قیامت در برخی از نظامات منطقی جواب نداده است!

 


 

در این نوشتار با ما همراه باشید تا با بررسی نظام های عقلانی اندیشمندان مختلف، ضعف عقل بشری از درک و اثبات حقایق ماورائی را مشاهده نماییم.

 

معاد و روز قیامت واقعه حتمی!

معاد به معنای بازگشت است که اشاره به مکان و یا زمان خاصی ندارد بلکه مقصود از آن بازگشت همه ی انسان ها به سوی خداوند و حضور ایشان در محضر عدل الهی است که برای حساب و کتاب اخروی می باشد و بر اساس آن نیکان به بهشت و بدکاران به دوزخ الهی رهسپار می شوند. آیات قرآن و روایات اسلامی درباره کیفیت این حقیقت تردید ناپذیر بسیار است. که در برخی از موارد جزییات بسیار آن ها را نیز مورد توجه قرار داده است.

 

اندیشمندان اسلامی و حقیقت معاد!

در تاریخ تفکر اندیشمندان اسلامی بر اساس رشد عقل بشری ، مواجهه با این حقیقت به صور گوناگونی رخ داده است. برخی از ایشان نتوانسته اند به اثبات معاد بر مبنای نظام خویش بپردازند و برخی دیگر نیز در برخی از بخش ها ناتوان بوده‌اند. امّا با توجه به گواهی دینی این مطلب را مورد پذیرش قرار داده اند.

بسیاری از حقایق و حیانی ورای عقلند نه آنکه مخالف عقل باشند به همین دلیل در صورت آگاهی انسان بدان ها می توانند در مسیری معقولانه مورد توجه قرار گیرند

فارابی و معاد!

ابونصر فارابی نخستین کسی است که کوشید در نظام معقول خویش دین را با حقایق عقلی و روش منطقی مورد تبیین قرار دهد. بر مبنای نظام منطقی فارابی نفوس انسان هایی که در زندگی روش معقول و دینی را در پیش گرفته باشند ابدی خواهد بود و فانی نمی شود و لذا می توانند در صحنه ی قیامت حضور یابند. اما فارابی در مورد سایر انسان ها که البته اکثریت مردم را نیز شامل می شوند و در زندگی روش معقولانه را در پیش نمی گیرند، قائل به فنای روحی و نفس آنهاست. بدین ترتیب فارابی نمی تواند تعارض میان بقای نفوس برای حضور در صحنه ی محشر را با تصریح دینی بر حتمیت معاد را از میان بردارد. گر چه فارابی فقیه و قاضی القضاة شهر خویش است ، امّا در نظام معقول خویش موفق به اثبات معاد نمی‌شود و نمی تواند آن را تبیین منطقی نماید. با توجه به شخصیت دینی فارابی احتمالاً در این زمینه اکتفاء به نقل تنها نموده است گر چه تصریح خود فارابی در این باره موجود نباشد.

 ابن سینا

 

ابن سینا و معاد!

ابن سینا پس از فارابی بزرگ ترین اندیشمند اسلامی است که در نظامی منجسم و معقول می کوشد حقایق فکری را مورد بررسی قرار دهد. در این میان موضوع معاد به عنوان حقیقتی غیرقابل انکار مورد توجه ابن سیناست. وی می کوشد نقایص نظام فکری فارابی را بر طرف نموده. اعتقاد ابن سینا به بقای نفس که حقیقتی روحانی و مجرد از ماده است وی را موفق می نماید تا در نظام فکری خویش حقیقت و اصل ها را بتواند تبیین عقلانی نماید. از این رو ابن سینا معاد و روز قیامت را حقیقتی تردیدناپذیر و برای همه نفوس می داند. امّا از سوی دیگر ابن سینا تنها معاد نفوس را اثبات می نماید و نمی تواند معاد جسمانی را که قرآن مورد اشاره قرار داده است، تبیین عقلانی کند امّا تصریح می کند که چون نبی صادق را قبول دارد بیان نبی صادق درباره معاد جسمانی را می پذیرد اگر چه نظام معقول وی قادر به اثبات و تبیین عقلانی معاد جسمانی نباشد.

معاد به معنای بازگشت است که اشاره ی به مکان و یا زمان خاصی ندارد بلکه مقصود از آن بازگشت همه ی انسان ها به سوی خداوند و حضور ایشان در محضر عدل الهی است

ملاصدرا و معاد!

آوازه ی صدرا المتألهین اندیشمند نامدار اسلامی پس از بوعلی سینا عالم گیر است. وی کوشیده است نقایص و مشکلات منطقی و عقلانی نظام های فکری پیش از خود را به نحو بدیل و ابتکاری حل نماید. در همین راستا در موضوع معاد نقص نظام فکری اندیشمندان پیشین مورد توجه ویژه ی ملاصدرا قرار گرفته است، وی کوشیده با تبیین ابتکاری درباره نحوه ی پیدایش و نیز بقای نفس آدمی، موضوع معاد جسمانی را که در نظام فکریش حل نشده باقی مانده رفع و رجوع نماید. ملاصدرا با اثبات جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس و همچنین از سوی دیگر ارائه ی نظریه درباره مراتب وجودی و جسم مثالی به تبیین ابعاد گوناگون معاد قرآنی بپردازد. بر این اساس ملاصدرا معاد جسمانی را نیز در نظام فکری خویش تبیین می نماید و در جهت هماهنگ ساختن آن با بیان قرآنی می کوشد. قضاوت درباره ی موفقیت و یا عدم توفیق ملاصدرا در این باره خود مجالی وسیع می طلبد و در این کوتاه نوشتار نمی گنجد. امّا آنچه مسلّم است آن که، تلاش ملاصدرا در تبیین عقلانی معاد در نظام فکری خویش تلاشی مطلوب و مأجور است.

 

سخن پایانی!

با توجه به آنچه گذشت و بررسی نظریات برخی از اندیشمندان اسلامی درباره ی معاد و تبیین معقول آن در نظام های فکری ایشان می توان گفت: عقل بشری تنها در پرتو کلام و حیانی است که می تواند زمینه رشد و شکوفایی خویش را فراهم سازد و در موضوعاتی که ماورای درک عقل است پذیرش سخن شارع و وحی الهی می تواند گستره ای را برای آغاز تلاشی معقول فراهم نماید. چرا که آموزه های وحی گر چه در برخی موارد برتر از عقل هستند اما گروهی را بدان ها توجه داده، می توانند به صورت معقول و با روش عقلانی تبیین شوند. به بیان دیگر بسیاری از حقایق و حیانی ورای عقلند نه آنکه مخالف عقل باشند به همین دلیل در صورت آگاهی انسان بدان ها می توانند در مسیری معقولانه مورد توجه قرار گیرند. هم چنین توجه به این موضوع اهمیت بسیاری دارد که عقل بشری هیچگاه از وحی و آموزه های قرآنی برای شناخت حقایق بی نیاز نبوده و نخواهد بود.   

ن. رادفر

بخش اعتقادات شیعه تبیان



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1674
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

رستاخیز انرژیها

 

معاد

 

رابطه ایجاد آتش از درخت سبز با بحث معاد چیست ؟

 

پاسخ:

اشاره شگفت انگیز خداوند به رستاخیز انرژیها آیه 80 سوره یس می فرماید:

«الَّذِی جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ»1 « (همان) كسی كه برای شما از درخت سبز، آتشی قرار داد، و شما در هنگام (نیاز) از آن (آتش) می‏افروزید

در این آیه، و آیات قبل و بعد از آن بحث امكان معاد مطرح است، در شأن نزول آیه آمده است كه روزی یكی از منكران معاد استخوانی پوسیده ، را خدمت پیامبر آورد، و به پیامبر گفت آیا تو خیال می كنی خداوند این را زنده می‌كند؟2 در پاسخ او آیاتی نازل شد كه یكی از آنها آیه مورد بحث ماست:

1. اكثر مفسران، به قدرت خداوند اشاره كرده اند: كه خداوندی كه در درخت سبز آتش قرار داده است قدرت زنده كردن مرده ها را دارد.3

2. این آیه نوعی تشبیه و تمثیل است یعنی معقولات را به محسوسات تشبیه می نمایند، و خداوند در این آیه زنده كردن مرده ها را به ایجاد آتش از درخت سبز تشبیه كرده است چرا كه ایجاد آتش از درخت سبز در بین اعراب صدر اسلام امری رایج بوده است اعراب در زمانهای گذشته برای درست كردن آتش از دو درخت «مرخ» و «عفار» استفاده می كردند.4

3. آیه نوعی رفع استبعاد است ، چون ممكن است كسی بگوید چگونه چیزی كه مرده است زنده  می شود با اینكه مرگ و زندگی با هم تنافی دارند؟ و آیه در پاسخ می فرماید: هیچ استبعادی در كار نیست برای اینكه آب و آتش با هم تنافی دارند ولی خداوند از درخت سبز آتش برای شما قرار داده و شما از آن آتش را شعله ور می‌نمایید.5

4. رستاخیز انرژیها: بعضی از مفسران با توجه به علوم روز تفسیر دیگری را در ذیل این آیه آورده واز آن به رستاخیز انرژیها تعبیر كرده اند و این تفسیر یكی از اعجازهای علمی قرآن كریم نامیده اند.

«یكی از كارهای مهم گیاهان مساله كربن‏گیری از هوا، و ساختن سلولز نباتی است (سلولز همان جرم درختان است كه اجزاء عمده آن كربن و اكسیژن و ئیدروژن است).

خداوندی كه در درخت سبز آتش قرار داده است قدرت زنده كردن مرده ها را دارد

سلولز نباتی چگونه ساخته می‏شود؟ یاخته‏های درختان و گیاهان گاز كربن را از هوا گرفته و آن را تجزیه می‏كنند ، اكسیژن آن را آزاد ساخته، و كربن را در وجود خود نگه میدارد، و آن را با آب تركیب كرده و چوب درختان را از آن می‏سازد .

ولی مساله مهم این است كه هر تركیب شیمیائی; که انجام می‏یابد یا باید توأم با جذب انرژی خاصی باشد و یا آزاد كردن آن ؛ بنا بر این هنگامی كه درختان به عمل كربن‏گیری مشغولند، احتیاج به وجود یك انرژی دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یك انرژی فعال استفاده می‏كنند. به این ترتیب به هنگام تشكیل چوبهای درختان مقداری از انرژی آفتاب نیز در دل آنها ذخیره می‏شود و به هنگامی كه چوبها را می‏سوزانیم همان انرژی ذخیره شده آفتاب آزاد می‏گردد ، زیرا بار دیگر كربن با اكسیژن هوا تركیب شده و گاز كربن را تشكیل می‏دهد، و اكسیژن و ئیدروژن ( مقداری آب ) آزاد می‏گردد.

اینجاست كه به رستاخیز انرژیها می‏رسیم، و می‏بینیم نور و حرارتی كه در این فضا پراكنده می‏شود و برگ درختان و چوبهای آنها را نوازش و پرورش می‏دهد هرگز نابود نشده است، بلكه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامی كه یك شعله آتش به چوب خشكیده می‏رسد، رستاخیز آنها شروع می‏شود، و تمام آنچه از انرژی آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه حشر و نشورش ظاهر می‏گردد، بی‏آنكه حتی به اندازه روشنائی یك شمع در یك زمان كوتاه از آن كم شده باشد، آری خدایی كه می تواند انرژی درخت ها را دوباره بر انگیزد و رستاخیز آنها را بر پا سازد می تواند برای مردگان انسان نیز رستاخیز بر پا كند.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1704
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

سادات هم جهنم می روند؟

ذریه

 

می‌گویند سادات به آتش وارد نمی‌شوند و به یك جای سرد برده می‌شوند . در پاسخ به این شبهه چنین باید گفت:

گرچه سادات به علت انتسابشان به اهل بیت (علیهم السلام) از شرافتی خاص برخوردار هستند، اما نه تنها این شرافت‌، زمینه تبعیض در مورد آنها را ایجاد نمی‌كند، بلكه مسئولیت آنها نسبت به سایرین سنگین‌تر نیز خواهد شد. همانگونه كه زنان پیامبر نیز اگر تكالیف خود را به خوبی انجام دهند پاداش مضاعف خواهند داشت زیرا این افراد علاوه بر این كه خود بنده‌ای مطیع و فرمانبردار امر الهی بوده‌اند، با اعمال نیك خود سبب توجه بیشتر مردم به دین می‌شوند. ولی اگر خدای نكرده‌، عمل خلاف دین مرتكب شوند جزای آنان نیز مضاعف خواهد شد. زیرا علاوه بر این كه سركشی از فرمان الهی كرده‌اند، سبب سوء ظن و بدبینی مردم نسبت به دین و خاندان رسالت هم شده‌اند. بنابراین عدالت الهی در همه موارد جاری است و حق هیچ كس ضایع نمی‌شود در حالیكه به هیچ كس هم به ناحق چیزی داده نمی‌شود.

گرچه سادات به علت انتسابشان به اهل بیت (علیهم السلام) از شرافتی خاص برخوردار هستند، اما نه تنها این شرافت‌، زمینه تبعیض در مورد آنها را ایجاد نمی‌كند، بلكه مسئولیت آنها نسبت به سایرین سنگین‌تر نیز خواهد شد

 

پس توجه شما را به چند نكته مهم جلب می‌كنیم‌:

1ـ هر حدیثی كه با قرآن همخوانی نداشته باشد مردود است‌.

2ـ قرآن فرزند بلافصل نوح را به دلیل عدم تبعیت از پیامبر به صراحت از اهل نوح نمی‌داند.

3ـ آیه نسأ النبی منسوبین به پیامبر اكرم را به اجر مضاعف در حسنات و همچنین زجر مضاعف در سیئات توصیف می‌كند.

4ـ آیات «لا تبدیل لحكم الله» و یا «لن تجد لسنَّه الله تبدیلا» به تعبیر دیگر «تحویلا»، بیانگر این موضوع است كه ملاك در صلاح و فساد یك فرد برخاسته از عملكرد صحیح او است كه آن نیز از اعتقادات صحیح او منشأ می‌گیرد. تا آنجا كه با (آمنوا و عملوا الصالحات‌) سلمان فارسی (منّا اهل البیت‌) می‌شود و در جای دیگر جعفر كذاب مردود و مترود می‌گردد



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1769
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

چه کسانی روح انسان را می گیرند؟

قبض روح

 

خداوند برای هر کاری فرشته‌ای آفریده است و از اوّل عزرائیل را برای این کار و متناسب با این عمل خلق کرد، نه این که اوّل همه ملائکه را خلق نموده باشد، سپس به دنبال شغل آنها باشد، زیرا همه فرشتگان یکسان نیستند و هر یک از همان ابتدا متناسب با کاری خلق شده است. چه بسا کار دیگری از آنها برنیاید.

گذشته از این که، در آیات قرآن، قبض روح به عوامل گوناگونی نسبت داده شده، گاهی این امر به خداوند نسبت داده شده است: «الله یتوفّی الأنفس حین موتها(1)؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند».

از برخی آیات استفاده می‌شود قبض روح توسط فرشته مرگ و عزرائیل انجام می‌گیرد:

«قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکّل بکم(2)؛ بگو فرشته مرگ که مأمور قبض روح شماست، جان شما را خواهد گرفت».

از گروه سوم آیات استفاده می‌شود که قبض روح توسط فرستادگان الهی انجام می‌گیرد:

«حتی إذا جاء أحدهم الموت توفّته رسلنا(3)؛ آن گاه که مرگ یکی از شما فرا رسد. رسولان ما او را می‌میرانند».

قابض ارواح و گیرنده اصلی جان‌ها خدا است و ملک الموت (عزرائیل) و فرشتگان از طرف خدا، مأمور این کارند. طبق فرموده امام صادق(علیه السلام) عزرائیل یارانی از فرشتگان دارد که در اطراف عالم جان‌ها را می‌گیرند و به عزرائیل تحویل داده و او همه را به خداوند تقدیم می‌نماید

 

این سه آیه با هم منافات و مخالفت ندارند؛ زیرا ملک الموت و عزرائیل هم از طرف خداوند مأموریت دارند، که در قرآن نیز با جمله «وکلّ بکم» به این مأموریت اشاره شد‌ه، همان گونه که فرشتگان خدا هم مأمور خدا هستند و در قرآن با کلمه «رسلنا» به این حقیقت اشاره شده است. بنابر این قابض ارواح و گیرنده اصلی جان‌ها خدا است و ملک الموت (عزرائیل) و فرشتگان از طرف خدا، مأمور این کارند.

طبق فرموده امام صادق(علیه السلام) عزرائیل یارانی از فرشتگان دارد که در اطراف عالم جان‌ها را می‌گیرند و به عزرائیل تحویل داده و او همه را به خداوند تقدیم می‌نماید.(4

پس نسبت دادنِ قبض روح و جان گرفتن هم به خدا، هم به عزرائیل و هم به فرشتگان صحیح است، همان گونه که نوشتن را می‌توان هم به انسان و هم به دست و هم به قلم نسبت داد، زیرا قلم در اختیار دست و دست در اختیار انسان است.

 



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1570
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

مجموعه: اصول و فروع  دین 

معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائی‌که آفرینش وانسان وجود وهستی  خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:

 

1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.

استاد شجاعی دراین باره فرموده اند:"معاد وبرگشت بسوی حضرت حق ازنظر آیات قرآنی واحادیث یک مسئله کلی وعام بوده ومخصوص به انسان ویابه طبقه خاصی ازموجودات نیست ، چه بسا بعضیها اینجنین فکر بکنند ومعتقد باشند ولی باکمی تأمل ودقت درآیات قران کریم وروایات وتدبر درنکات واشارات واقع درمتون اسلامی کلیت معاد وبرگشت معلوم می گردد. وجودوهستی از مبدأ متعال بوده وازاو سرچشمه میگیرد وبسوی او بازگشت می کند واین بازگشت وبرگشت براساس عشق هروجود وهرموجو د است نسبت به کمال بالا وبالاتر ودرنهایت نسبت به کمال بی نهایت وجمال وجلال مطلق . علم ودرک وبه تعبیر دیگر ، شعور ودرک درهمه وجود سریان دارد وهرموجودی به تناسب رتبه وجودی خود ازشعور ودرک برخوردار است واینطور نیست که بعضی ازموجودات شعور ودرک داشته با شند وبعضی نه .

 

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ

1-بقره ، آیه 156 همه شعور ودرک دارند وهمه قبل ازهمه چیز به جمال مطلق وکمال بی نهایت وبی حدو خیر محض شعور داشته وعلم دارند واورامی یابند وچون می یابند به او عشق می ورزند واورامی خواهند وبسوی او درحرکتند .

آیات قرآنی که دلالت برعمومیت معاد وکلیت آن می کند برای اهل نظر ودقت زیاد است .

استادشهید مطهری فرموده اند:

"درقرآن ، ماکلماتی شبیه کلمه معاد داریم ؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه " مرجع " یا" رجوع " وکلمه "مآب " داریم . " عود" یعنی بازگشت . "عود" رادرجایی می گویند که یک چیزی ازیک اصلی آمده باشد ، دومرتبه به آن اصل برگردد، می گویند عود کرد .

"رجوع" هم همین طور است ؛ "رجوع" هم یعنی بازگشت؛ باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند؛ ولهذا اگر د ر قرآن درباره قیامت کلمه [ معاد] نداریم ، کلمه "رجوع " داریم اما آنچه درقرآن کلمه "رجوع " وامثال آن آمده، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن اینست .

درقرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده،یا هیچ جا رجوع به معنای [بازگشت] بعد ازمعدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است: " انا لله" ما ازآن خداهستیم ، "وانا الیه راجعون" وما به سوی او بازگشت می کنیم .پس کلمه معاد راهم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود.

یا این تعبیر :" وان الی ربک المنتهی " واینکه نهایت وتمامیت وپایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی اوهمه چیز پایان می یابد ؛ " ان الی ربک الرُّجعی " وامثال این تعبیرات .



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1789
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.

"توبه" بازگشت خدا به سوی بنده با نظر لطف؛ طریقه توبه از برخی گناهان کبیره خاص                   

اندیشه > دین-            همشهری آنلاین: آنچه از آیات قرآن و روایات در باب توبه استفاده می‌شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد، پس انسان گناهکار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الهی واسع تر است.       

مهر نوشت: توبه در لغت به معنای دست کشیدن از گناه و بازگشتن به راه حق است و به تعبیر دیگر، بازگشت به پشیمانی از گناه است. در قرآن کریم هم «توبه عبد» مطرح است و هم «توبه خدا». توبه عبد به معنی برگشتن عبد به سوی خدا با ترک گناهان است. توبه خدا به معنی برگشت خدا به سوی عبد خود با نظر لطف و مرحمت است. توبه انسان گناهکار در بین دو توبه خدا قرار دارد. به این صورت که ابتدا خدا به سوی انسان گناهکار بر می گردد و گناهکار به این وسیله توفیق توبه پیدا می کند و بار دوم خدا بعد از توبه عبد به سوی بنده خود بر می گردد و توبه او را می پذیرد و او را می بخشد.

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزۀ خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند.

نکتۀ بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوری که خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می ‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است». آنچه از این آیه و دیگر آیات و روایات استفاده می شود این است که اگر انسان از گناهانش پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد و تمام گناهانش را می بخشد. گویا هیچ گناهی مرتکب نشده است. طبق این بیان بدیهی است که تمام عبادات و کارهای خوب گذشته و آینده او را می پذیرد. پس انسان گناه کار در هیچ شرایطی نباید از رحمت خداوند مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگ تر باشد باز رحمت الاهی واسع تر است.

شرایط توبه

بر اساس آیات قرآن و روایات، توبه واقعی دارای شرایطی است که در زیر به آن اشاره می شود:

۱- اگر فرد گناهکار گناه را از روی جهالت و نادانی انجام داده باشد، خداوند متعال توبه او را خواهد پذیرفت. منظور از جهالت در این آیه اعم از عدم علم به حرام و گناه بودن عمل و طغیان غرائز و تسلط هوسهاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است. در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمی ‏رود اما تحت تاثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملا بى اثر می ‏گردد. و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر می کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست.

۲- عدم تأخیر آن تا زمان مرگ. اگر کسی بداند تا چند لحظه دیگر بیشتر زنده نیست، اگر توبه کند، توبه او پذیرفته نخواهد شد. همانطور که خداوند متعال می فرماید: "کسانى که در آستانه مرگ قرار می گیرند و می‌گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد".

۳- تصمیم جدی بر ترک گناه (با علم به توانایی انجام آن-چون اگر کسی فلج و ناتوان شده و قدرت بر ارتکاب گناه را ندارد، توبه وی ارزشی نخواهد داشت-)

۴- ندامت، اگر کسی از گناه خود واقعا پشیمان و نادم نباشد در حقیقت توبه نکرده است؛ هر چند گناه را ترک کرده باشد.

۵- جبران گناه و لغزش های گذشته.

۶- استغفار و طلب آمرزش از خداوند.

بنابراین اگر کسی واقعاً با رعایت این شرایط توبه کند هرگز نباید از رحمت الهی مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگتر باشد باز رحمت الهی واسع تر است و قطعا خداوند به وعده خود عمل کرده و توبه او را خواهد پذیرفت؛ به هرحال کسی که دوست دارد در لجن زار گناه بماند و از آلودگی ها تغذیه کند معلوم است که هنوز از گناهان خود پشیمان نشده است؛ لذا در این حالت توبه معنا ندارد. و معلوم نیست که در آینده نیز موفق به ترک گناه خواهد شد یا نه، بلکه تکرار گناه ممکن است زمینه و توفیق توبه را از انسان سلب کند!. بله اگر موفق به توبه واقعی با تمام شرایط آن شود توبه اش پذیرفته خواهد شد.

نکتۀ بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آنرا در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوریکه خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».

توبه واقعی از حق الله و حق الناس/ ترک گناه آسانتر از توبه کردن است

آنچه از متون دینی استفاده می شود این است که توبه کردن کار ساده ای نیست. حضرت امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «ترک گناه، آسان تر از توبه کردن است». توبه تنها استغفر الله گفتن نیست. توبه یعنی این که انسان با تمام وجود خویش به سوی خدا برگردد. از گناه خود پشیمان شود و تصمیم جدی بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند و اگر تضییع حقی کرده است، حق الله باشد یا حق الناس آن را بر آورده سازد. قرآن مؤمنین را به «توبه نصوح» دعوت می کند. امام علی (ع) می فرماید: «توبه نصوح یعنی توبه ای که گناهکار در درون خود، پشیمان شود و با زبان استغفار کند و تصمیم بگیرد که گناه خود را تکرار نکند».

روایت شده است که امیر المؤمنین (ع) از مردی شنید که استغفر الله می گفت، فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار به چه معناست؟ استغفار درجه «علٌیٌین» است و برای تحقق آن شش شرط است: اول: پشیمانی از گناه گذشته؛ دوم: تصمیم جدی بر تکرار نکردن آن؛ سوم: حقوق مردم را بپردازی و با پاکی خدا را ملاقات کنی به گونه­ ای که هیچ گناهی بر تو نباشد؛ چهارم: انجام بدهی هر واجبی را که بجا نیاورده ای؛ پنجم: همت کنی گوشتی را که از حرام بر تن تو روییده ذوب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید؛ ششم: رنج عبادت را به تن بچشانی؛ چنان که شیرینی معصیت را به آن چشانده ای، پس آنگاه بگو: استغفر الله».

بنابراین از این حدیث شریف دانسته می شود که شرط قبولی توبه جبران کردن واجبات فوت شده و بجا آوردن حقوق الناس است. تا اگر انسان حقوقی را از کسی تضییع کرده باشد، در صدد جبران آن براید. چرا که خداوند متعال در باره حقوق الناس بسیار سخت گیرتر است. و تا زمانی که صاحب حق راضی نشده باشد، خداوند متعال هم راضی نمی شود، و لذا توبه گناهکار را نخواهد پذیرفت.

در حدیثی آمده است که «ظلم و ستم در یک ساعت در نزد خدا از 60 سال گناه بدتر است». در حدیثی دیگر می خوانیم: «ظلم سه قسم است ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک به خداست و ظلمی که می آمرزد ظلمی است که انسان به خودش می کند در آن چه میان او و خدای عزیز است؛ و اما ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوقی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند».

تاخیر در توبه/ پیشگیری بهتر از درمان است

همواره پیش گیری بهتر از درمان است. انسان باید بکوشد که مرتکب گناه نگردد و در صورت ارتکاب معصیت فوراً توبه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تاخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه، واجب فوری است؛ یعنی لازم است پس از ارتکاب گناه، بلا فاصله توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند: « ای پسرم! توبه را به تاخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد». مرگ خبر نمی‌کند و ممکن است پیش از آنکه گناهکار موفق به توبه شود، مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنیا برود. همچنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و در اثر عدم توبه حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کرده و کافر شود و در نهایت با کفر از دنیا برود. همانطور که خداوند متعال می فرماید: «سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند». درست است که طبق روایات «توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است»؛ ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تاخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد شد.

توبه از زنا/ گناهانی که بخشیده نمی شوند

زنا و رابطه نامشروع با زنان یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارت های جبران ناپذیر است. به همین جهت اسلام آن را حرام دانسته و مجازاتهایی را برای آن در نظر گرفته است. اولین و بهترین راه برای نجات از این مهلکه عظیم راه پشیمانی و توبه در درگاه الهی است. بر این اساس افراد گناهکار وظیفه دارند اسرار خود را حفظ کرده و تنها در پیشگاه خدای توبه پذیر و مهربان به گناه خود اعتراف کرده و توبه نصوح نمایند.

اما توبه از دو جهت قابل بررسی است:

1- از جهت آثار دنیوی و تخفیف در اجرای حدود که این بخش دو صورت دارد. الف : یا این که پیش از اقامۀ بینه توبه می کند. ب : یا بعد از اقامۀ بینه توبه می نماید. این توبه پیش از اقامه بیّنه بر زنا است؛ زیرا اگر شخص زناکار پیش از اقامۀ بیّنه توبه کند حدّ از او ساقط شده و بر او جاری نمی شود خواه آن حدّ سنگسار باشد یا شلّاق و همچنین اگر قبل از اقرار توبه نماید، حد ساقط است. اما شخصی که مرتکب گناهی شده و مستحق حدّ است اگر پس از اقامۀ بیّنه و یا پس از اقرار توبه نماید، اگر در زمان حضور امام معصوم (ع) باشد آن حضرت مختار است که او را ببخشد و یا حدّ بر او جاری کند این حدّ خواه رجم باشد یا غیر آن، بعید نیست که این تخییر برای نائبان امام معصوم هم ثابت باشد.

2- از جهت آثار اخروی و تخفیف در عذاب اخروی:

این در دو صورت محقق است یا این که حدّ بر او جاری نشده است و یا این که حدّ بر او جاری شده است. در صورتی که توبه نماید مورد لطف الاهی قرار خواهد گرفت؛ زیرا از مجموع آیات و روایات چنین بر می آید که خداوند توبه کنندگان را (در صورتی که توبه واقعی و با حفظ شرایطش باشد) عذاب نمی نماید در این خصوص  به یک روایت اشاره می کنیم: از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: ... رسول خدا (ص) بر منبر خود فرموده است: ... سوگند به آن کسی که جز او کسی شایسته پرستش نیست خداوند هیچ مؤمنى را پس از توبه و استغفار عذاب نمی کند جز به خاطر بدگمانى او به خدا و تقصیر در امیدوارى و بدخلقى و غیبت از مؤمنین.

اما در صورتی که حد بر او جاری شود دست کم به دو دلیل در آخرت کیفر نمی بیند. الف. بر اساس روایات، حدود الاهی مطهر و پاک کننده هستند، یعنی آن گناهکار را از آلودگی آن گناه پاک می نمایند. ب. اساساً کسی که عادل باشد به موجب یک خطا دو بار مجازات نمی کند از این رو خداوند که عدل مطلق است به دلیل یک گناه دو بار عقوبت نمی کند. در روایات از حضرت علی (ع) نقل شده که آن حضرت (ع) فرمود: خداوند عالیتر و کریمتر از آن است که بنده ‏اش را دو بار مجازات کند.

توبه از شراب خواری

پشتوانۀ توبه از هر گناهی، اعتقادات و ارزشهای است که شخص آن را به واقع قبول دارد. انسان اگر ایمان به خداوند و روز رستاخیز داشته باشد و بداند نتیجۀ اعمالش را در سرای دیگر می بیند و بدین واسطه خویش را از غفلت، نجات دهد؛ به راحتی می تواند از گناهان دست بکشد. اگر انسان درک کند که محرمات (کارهای حرام)، چگونه او را به تیره بختی و سراشیب سقوط می اندازد، خیلی راحت تر می تواند دست بکشد. شراب و هر مست کننده ای، در اسلام جزء این محرمات است. اما برخی از راه های عملی برای ترک نوشیدن مشروبات الکلی به این شرح است:

1- ابتدا باید یک تصمیم اساسی و جدی در ترک آن وجود داشته باشد، به طوری که هیچ چیز نتواند ارادۀ انسان را تضعیف کند.

2- در رابطه با دوستان یا اموری که انسان را به  این عمل  دعوت می کنند، تجدید نظر شود.

3- از مکان های خلوت و جاهایی که امکان ارتکاب به گناه (همچون مصرف مشروبات الکلی) برای انسان فراهم می شود، می بایست دوری کرد.

4- به مضرات جسمانی مصرف مشروبات الکلی به خوبی توجه شود. (کسب نظر متخصصان و پزشکان مجرب و دلسوز در این مورد می تواند راهگشا باشد)

5- پرداختن به امورات معنوی (از جمله توجه کامل به دستورات اسلام) نیز ذکر نام خداوند متعال در همه حال و باور داشتن به حضور خداوند در همه جا مانع ارتکاب انسان به گناه می‌شود.

برخی از روایاتی که دربارۀ مشروبات الکلی و مست کننده وارد شده است، به شرح زیر است:

از میان ده ها روایت در این باره، چند روایت از امام صادق(ع) را ذکر می کنیم: امام صادق(ع) می فرمایند: «هر کس جرعه ای از شراب (یا هر مست کنندۀ دیگر) بخورد؛ خداوند و ملائکه و رسولانش و مؤمنان او را لعنت می کنند. پس اگر به اندازه ای بخورد که مست شود، روح ایمان از جسد وی خارج می شود...». همچنین می فرماید: «شراب، رأس همۀ گناهان است». یا در جای دیگری می فرمایند: «خداوند برای شر و بدی قفلی قرار داده است که کلید آن، شراب ( مسکرات) است».

بنابراین همانگونه که بدان اشاره شد، تنها راه نجات انسان از غرق نشدن در لجن زار گناه و معصیت، توبه واقعی و بازگشت به سوی خداوند متعال و توبه پذیر است، تا انسان پس از ترک واقعی گناه، رضایت پروردگار خویش را کسب نموده و در جهت تعالی خویش در مسیر الی الله خالصانه گام برداد.

توبه از گناه غیبت/غیبت کننده اگر با توبه بمیرد آخرین وارد شونده در بهشت است

باید توجه داشت که گرچه توبه از نشانه های رحمت و لطف وسیع الاهی است و قرآن کریم می فرماید: «قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد»، اما قبول آن دارای شرایط و قیود متعددی است از جمله این که آثار گناه باید جبران شود و در گناهانی مانند غیبت که پای حقوق مردم در میان است، جبران آثار آن و فراهم کردن رضایت کسانی که حق‌شان پایمال شده است، بسیار مشکل است و نهایت چیزی که در اثر توبه از آن ممکن است حاصل شود عدم عقوبت و عذاب است. نه این که چنین توبه ای به تنهایی باعث بهشت رفتن فرد توبه کننده هم بشود. زیرا آنچه در قرآن آمده است که خداوند متعال از حق خود به راحتی می گذرد و گناهان توبه کننده گان را به حسنات تبدیل می کند، توبه کننده را وارد بهشت می کند؛ اینها مربوط به گناهانی است که فقط حق الله باشند. اما در مورد حقوق مردم این طور نیست و اگر غیبت کننده توبه کرده و آثار سوء گناه خود را جبران نماید گناه بزرگ او بخشوده خواهد شد. اما برای رسیدن به بهشت باید اعمال نیک و خیرات و حسنات هم داشته باشد.

در روایات زیادی وارد شده است که اگر شخصی فلان کار را انجام دهد جزا و پاداش او بهشت است، یا اولین فردی است که وارد بهشت می شود، اما این در صورتی است که این فرد گناه دیگری نداشته باشد؛ زیرا قرآن از سویی می فرماید: "...‏حسنات (کارهای نیک و ثواب)، سیئات (گناهان و آثار آنه) را از بین می برند..." یعنی حسنات و کارهای نیک انسان در مرتبه اول جبران و آمرزش دیگر گناهان مخصوصاً حقوق مردم را می کند و بعد از آن موجب ترقی و تعالی انسان می شود. و از سویی دیگر از آیات قرآن به دست می آید که بعضی گناهان باعث حبط و از بین رفتن اعمال نیک انسان می گردند؛ همانند ارتداد، کفر نسبت به آیات خدا و عناد به خرج دادن نسبت به آنها، دشمنى با رسول خدا و صدا بلند کردن در حضور رسول خدا و بعضى از گناهان نیز هست که حسنات صاحبش را به دیگران منتقل مى‏کند؛ مانند گناهانی همچون قتل و غیبت و بهتان و ... به هر حال اعمال نیک و بد انسان به انحاء مختلف در یکدیگر اثر می گذارند، و آنچه در روایات امام صادق (ع) آمده، می توان درستی مطالب بالا را برداشت کرد.

امام صادق (ع)فرمود:" خداوند متعال به حضرت موسی پیامبر (ع) وحی کرد: غیبت کننده اگر با توبه بمیرد آخرین وارد شونده در بهشت است و اگر با این حالت بمیرد اولین وارد شونده در آتش است."

در منظور این روایت باید گفت که حتی با تأثیر توبه در آمرزش گناهان و از بین رفتن اثرات آنها، گناه غیبت آن قدر زشت و ناپسند است که حتی با توبه هم به راحتی آثار آن قابل ترمیم و جبران نیست و اگر شخص اعمال نیک و شایسته ای داشته باشد که به واسطۀ آنها بهشتی باشد، این گناه حتی بعد از توبۀ واقعی موانعی را بر سر راه بهشت رفتن شخص ایجاد می کند به نحوی که این شخص به واسطۀ اعمال نیک دیگر بهشتی بودنش حتمی باشد، آخرین فردی است که وارد بهشت می شود. و اگر توبه نکند هیچ یک از اعمال نیکش نمی تواند مانع از عذاب او شود و اولین کسی است که وارد آتش می شود.  براین اساس، شخص غیبت کننده اگر از خدای متعال طلب آمرزش نماید و شخص غیب شونده را راضی نماید و از این گناه توبه واقعی کند، گناه او که بسیار بزرگ است بخشیده خواهد شد و از عذاب الاهی به خاطر این گناه نجات خواهد یافت.



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1516
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.
راههاي ترك گناه و نزديك شدن هر چه بيشتر به خدا چيست؟

1- ترك زمينه گناه: اين خود زيرمجموعه‏اى دارد كه مهمترين آن عبارت از است: - كنترل چشم: دقيقا بايد مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم و كلًا هر آنچه كه شهوت‏انگيز است، نگاه شود. عن الصادق (ع): «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويله نظر دوختن تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»،(1) تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز نمايد. - كنترل گوش: بايد از شنيدنى‏هايى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينه‏ساز حرام هستند پرهيز شود. مانند نوار موسيقى، صداى شهوت‏انگيز نامحرم و. - ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مى‏شوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و بايد از آنها پرهيز كرد. از امام سجاد (ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخيل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است»،(2) البته اينها از مهمترين زمينه‏هاى گناه هستند كه بايد ترك شوند ولى كلًا هر چيزى كه زمينه گناه را فراهم مى‏كندبايد ترك شود.

2- ترك فكر گناه: ترك زمينه گناه سهم به سزايى در ترك فكر گناه دارد ازاين‏رو هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مى‏آيد. اين فكر گناه است كه شوق در انسان ايجاد مى‏نمايد و بعد از شوق اراده‏ى عمل سپس خود گناه محقق مى‏شود، مسلما تا اراده و شوق و ميل نسبت به كارى نباشد انسان مرتكب آن كار نمى‏گردد.

3- اشتغال به برنامه شبانه‏روزى: حتما بايد شبانه‏روز خود را با برنامه‏ريزى صحيح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر كنيد و هيچ ساعت بيكارى نداشته باشيد تا نفس شما را مشغول كند. در اوقات بيكارى وسوسه‏هاى نفس و شيطان به سراغ انسان مى‏آيد و او را به فكر گناه و سپس به خود گناه مى‏كشاند قال اميرالمؤمنين على (ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم براستى و حقيقت كه اين نفس (انسانى) پيوسته و مرتب به بدى امر مى‏كند در نتيجه هر كس آن را به خود واگذارد (و به كارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى‏كشاند»،(3)

4- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حيوانى و شهوانى انسان را تضعيف مى‏كند اگر قواى شهوانى ضعيف گشت قهرا فكر گناه هم كم‏رنگ مى‏شود. عن ابى جعفر (ع) قال: «اذا شبع البطن طغى هرگاه شكم پر شود طغيان مى‏كند،(4) مفهومش اين است اگر شكم بر نشود طغيان نمى‏كند و بهترين قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است. تذكر اين نكته بسيار ضرورى است كه اولًا: روزه نبايد براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانيا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج‏شنبه باشد نه بيشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى يعنى ورزش دو برابر شود.

5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‏هايى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دويدن و نرم طناب زدن و انجام حركت‏هاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلًا از بيست دقيقه به چهل دقيقه افزايش يابد.

6- فكر در مرگ: اين يكى ديگر از چيزهاى بسيار مفيد است كه فكر گناه را يا از بين مى‏برد و يا كم مى‏كند كه اين به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگى دارد اگر انسان با اين واقعيت انس بگيرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال اميرالمؤمنين على (ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات ياد كنيد (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تيره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدايى‏ها را»،(5) ياد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى‏سازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مى‏دارد آنچه كه بسيار مهم است اين است كه اولًا اين فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه‏روزى نيم‏ساعت باشد كافى است ثانيا در مكان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محيط قبرستان باشد به هر گونه كه اين فكر در مرگ با جان عجين شود و باور دل گردد بسيار مطلوب است مثلًا يكى از كيفيت‏هاى فكر در مرگ را يكى از بزرگان چنين مى‏فرمود: تمام خاطرات تلخ و شيرين گذشته را در حد امكان مثل يك فيلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اينها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى‏گذرد لحظات جان دادن، وقتى كه خويشان و نزديكان را رها مى‏سازد و از تمام تلخ و شيرينى‏ها وداع مى‏كند و همه و همه را به خوبى تأمل كند تا دل بلرزند و چشم بگريد. سخن آخر اين است كه اين دستورات وقتى نتيجه مى‏بخشد كه هر چه دقيق‏تر به آن عمل شود زمان نتيجه آن بستگى به شرايط و خصوصيات افراد دارد، ازاين‏رو پى‏گير زمان نتيجه نبايد بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود. كتب زير سفارش مى‏شود: 1- نردبان آسمان (دروس اخلاق حضرت آيت الله بهاءالدينى)، تدوين و ويرايش: اكبر اسدى. 2- سلوك معنوى، تدوين و ويرايش: آقاى اكبر اسدى. 3- خودشناسى براى خودسازى، محمد تقى مصباح يزدى. معناى مطالعه اين كتب عمل كردن به آن از آغاز تا پايان نيست بلكه براى عمل به دستورالعمل‏هاى اخلاقى ترتيبى لازم است كه بايد با علماى بزرگ اخلاق يا همين نهاد نمايندگى مشورت شود



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 26 تير 1392
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی