.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

تاثير نماز بر سلامت جسمي كودكان

نماز

 

 

و أمر اهلك بالصلوه و اصطبر عليها

و خانواده ات را به نماز و صبر نمودن بر آن امر كن  

(سوره مباركه طه ـ آيه شريفه 132)

سلامت كودكان، از آرزوها و ايده آل هاي همه جوامع بشري است، از اين رو مجامع بين المللي متعددي با قصد حمايت از سلامتي كودكان به وجود آمده اند. اما آنچه كه كمتر مورد توجه همه اين مجامع بوده است، توجه به نقش عميق دستورات ديني در ايجاد سلامتي کودکان باشد.

به عنوان مثال حدود دو دهه پيش، مجامع علمي جهان، شير مادر را براي شيرخواران ، بي كفايت تشخيص دادند و اقدام به تهيه شير خشكي كه گمان مي بردند، مفيدتر از شير مادر است، نمودند و انواع شير خشك را با تبليغات وسيع به نفع آنها و عليه شير مادر، به بازار فرستادند. اين در حالي بود كه از قرن ها پيش در آيات استوار قرآن از جمله آيه شريفه 233 از سوره مباركه بقره و آيه 12 از سوره مباركه لقمان، چند بار تاكيد بر استفاده از شير مادر، آن هم تا سن دو سالگي شده بود. با اين وجود بسياري از مادران(از جمله حتي مادران مسلمان)، گول تبليغات علمي را خوردند و به كودكان خود به جاي حياتي ترين ماده غذايي كه توسط آفريدگار هستي توليد و توصيه شده بود، شير خشك بي خاصيت و مضر ساخت انسان ها را خوراندند.

اما چند سال بعد با پيشرفت دانش، برخي برتري هاي شير مادر، روشن شد و اين بود كه دامنه تبليغ عليه آن محدود تر شد و علم نسبي بشر اعلام كرد: "شير مادر، حداقل تا 6 ماهگي مفيدترين ماده غذايي براي كودكان است" كه اين دستور نيز هنوز، با دستور قرآني، كمي متناقض به نظر مي رسيد. تا اين كه آخرين تلاش هاي بشر براي بررسي هر چه بيشتر محتويات شير مادر و شناسايي اجزاي آن به نتيجه رسيد و كار به آنجا كشيد كه سرانجام در سال هاي اخير، علم به اين حقيقت اعتراف كرد كه : شير مادر ، آن هم تا دو سال، ضروري ترين، اساسي ترين و حيات بخش ترين نياز كودك به شمار مي آيد و محروميت كودك از شيرمادر، او را در معرض طيف بسيار وسيعي از بيماري هاي جسمي و رواني، قرارمي دهد و آيات شكوهمند قرآن و فرمايشات معصومين(ع) در اين مورد همچنان استوار و درخشان بر جاي خود بود.(1)

با اين مقايسه مي توان نتيجه گرفت كه وقتي يكي از ساده ترين دستورهاي قرآني تا بدين حد در تامين سلامت كودكان نقش دارد، دستورات مؤكد و مكرر آن(مثل نماز) تا چه اندازه اي مفيد و سودمندند.

واقعيت اين است كه سودمندي نماز براي سلامت جسمي كودكان، به وضوح قابل مشاهده است. از جمله اين كه با پايبندي به نماز در جامعه، مي توان به راحتي با آن گروه از بيماري هاي مادرزادي بسيار شايع در نوزادان كه بر اثر فسادهايي مانند اعتياد، الكليسم، بيماري هاي مقاربتي و ... به وجود مي آيند، مبارزه نمود.

"كودك آزاري" كه بخش مهمي از علل بستري و مراجعه كودكان به مراكز پزشكي و روان پزشكي را تشكيل مي دهد، در پرتو نماز و در جامعه نمازگزار، بي معني به حساب مي آيد.

عفونت هاي گوناگوني كه در كودكان ايجاد بيماري مي كنند، توسط نماز تعديل مي شوند؛ به عنوان مثال به اثبات رسيده است كه بخش مهمي از مرگ و مير نوزادان در بدو تولد به دليل تماس با بدن آلوده اطرافيان(از جمله دست هاي آنها) است كه طهارت دائمي ناشي از نماز مي تواند يك عامل مهم پيشگيري از اين قبيل مرگ ها باشد.

اگر به اين قبيل مثال ها، فوايد ديگر ناشي از زندگي يك كودك، در خانواده ي مذهبي را اضافه كنيم(مثلا سنت حسنه ختنه کردن نوزادان پسر كه خطر عفونت هاي ادراري را در آنها تا صد برابر كاهش مي دهد و يا عادت پيدا كردن به مسواك و ...)، خواهيم ديد كه چگونه تعاليم اسلامي، كودكان را در معرض سلامت جسماني قرار مي دهد.

از آنجا كه بخش عمده اي از بيماري هايي عفوني شايع در کودکان از جمله حصبه(تيفوئيد)، فلج اطفال ، هپاتيت A و ... از طريق مدفوعي ـ دهاني( Fecal-Oral) انتقال مي يابند، مي توان با آموزش وضو به كودكان كه در واقع نوعي آموزش پاكيزگي و طهارت است،از ميزان بروز و شيوع اين بيماري ها به شدت كم نمود، همان طور كه امروزه در ممالك پيشرفته غربي، آموزش شستن دست ها قبل از صرف غذا(كه اتفاقا با اوقات نماز، تقريبا مقارنت دارد) از اصول اوليه اي است كه به کودکان، در مدارس ابتدايي، آموزش داده مي شود.  

علاوه بر محاسن جسمي بسيار متعددي كه از زندگي يك كودك در يك خانواده مومن و نمازگزار، براي او حاصل مي شود(از جمله اين كه مادر مومن كودك، با اقتداي به قرآن و سخن معصومين(ع) كودكش را تا دو سال كامل شير مي دهد و اين وظيفه بي نهايت بزرگ را به بهانه اي ، از جمله اشتغال در بيرون منزل و ... رها نمي كند و در نتيحه كودك خود را در مقابل طيف وسيعي از بيماري هاي مرگبار جسمي و رواني، انحرافات و اعتياد و ...در آينده ايمن و واكسينه مي كند)(2)، مي توان بدين نكته مهم نيز توجه نمود كه ملكه شدن عادت حسنه نماز در خود كودك، صرف نظر از عظمت هاي معنوي بي شمار آن، به خاطر فوايد پزشکي فراواني كه در نماز يافت مي شود، سبب خواهد شد كه همه اين محاسن در آينده، كودك را همراهي كند و او را در ساختن يک زندگي سالم و موفق ياري دهد.



:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2901
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

ماسک‌هایی برای رفع کک‌ومک پوست



:: موضوعات مرتبط: سلامتی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1133
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392

تاثیر نماز بر سلامت روانی كودكان

کودک

رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی ربنا و تقبل دعاء

پروردگارا ! من و فرزندانم را از اقامه كنندگان نماز قرار ده و دعای مرا قبول فرما.

سوره مباركه ابراهیم ـ آیه شریفه 40

عبارت مشهور"العلم فی الصغر، كالنقش فی الحجر"(دانش در كودكی، مانند نقش پایدار در سنگ است)، امروزه با پیشرفت دانش پزشكی و روان پزشكی و به خصوص با پیدایش روان كاوی توجیه كامل علمی پیدا كرده است.

روان شناسی مدرن، با تداعی از مكتب روان كاوی فروید و نظریات "ژان پیاژه"، "جان باولف" و بسیاری از دانشمندان دیگر، به ما می گوید كه مهم ترین دوران زندگی بشر كه به وجود آورنده شخصیت نهایی او خواهد بود، دوران كودكی است. بر این اساس هر قدمی كه در جهت ایجاد سلامت روانی اطفال برداشته شود، به نوبه خود سبب ایجاد جامعه ای سالم و موفق خواهد شد.

اما بزرگ ترین موهبتی كه ممكن است در جهت ایجاد سلامت روانی نصیب یك طفل نورسیده گردد، پای گذاشتن او در خانواده ای مؤمن و  نمازگزار است.

تعالیم آیین حیات بخش اسلام كه حتی كوچك ترین مسائل بشری را بدون پاسخ نگذاشته است، از همان بدو تولد نوزاد برای او برنامه ها و روش های متعددی دارد كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت همیشگی انسان است.

از جمله در بعد سلامت روانی، آیین اسلام به والدین و به خصوص پدر، مؤكداً حكم كرده است كه مثلاً نام نیك بر بچه بگذارند(1) و امروز علمای روان شناسی متفقاً به این نتیجه رسیده اند كه چگونه نام یك كودك در شكل گیری شخصیت او تأثیر گذار است و چگونه یك نام بد ممكن است،موجبات تحقیر كودك(مثلاً تمسخر او توسط همسالان) و در نتیجه تزلزل شخصیتش گردد و یا هنگامی كه روان كاوی در قرن بیستم، حكایت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسی در  وجود اطفال می كند ، آنگاه مفهوم عمیق آن بخش عظیم از احادیث و روایات معصومین(ع) كه مثلاً بوسیدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 ، 6 سالگی منع كرده اند.(2)

در هر صورت كودكی كه در خانواده مؤمن و نمازگزار به دنیا می آید و زمزمه حیات بخش اذان و اقامه در گوش راست و چپش نخستین نغمه زندگی او می گردد، كودكی است كه گام در مسیری سعادت بخش گذاشته است.

تغذیه كودك تا دو سال به وسیله شیر مادر و بهره مندی كامل او از آغوش پر مهرش كه یك موهبت اسلامی است به او ایمنی محیر العقولی در مقابل بخش عظیمی از بیماری های روانی می بخشد، مثلاً احتمال اضطراب یا افسردگی كه بر اثر جدایی از مادر به وقوع می پیوندد، بسیار كم می شود. چرا كه امروزه روشن شده است اكثر كسانی كه به دام مهلك اعتیاد گرفتار می آیند كسانی هستند كه در كودكی، از شیر و آغوش مادران شان محروم بوده اند.(3)

شیوع اسكیزوفرنی كه خطرناك ترین و مهلك ترین بیماری در روان پزشكی است در بچه های خانواده های مسلمان و نمازگزار بسیار کم است، چرا كه علم امروز ثابت كرده است كه بروز اسكیزوفرنی، ارتباط معنی داری با وجود سیستم زن سالاری در اداره خانواده ها دارد(4) که مسلماً در خانواده های نمازگزار، با رعایت اصول درخشان قرآنی، از قبیل(الرجال قوامون علی النساء) و رد صریح و قاطع سیستم شوم "زن سالاری‌"، قدم بزرگی در جهت كاهش میزان ابتلا به این اختلال برداشته می شود.

همچنین درباره آثار مثبت و متعدد، قانون مؤكد اسلامی مبنی بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن 7 سالگی و پرهیز از تنبیه و محدودیت برای آنها می توان تعمق بسیار نمود.

اما بعد دیگر،تأثیری است كه نماز به طور مستقیم بر حالات روانی اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل می شود.

شروع نماز در سنین كودكی سبب می شود كه او این صفت حسنه را به صورت یك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملكه نماید و جزو برنامه های همیشگی زندگی خود، قرار دهد و در نتیجه از همه فواید نماز، در بعد سلامت روانی در آینده برخوردار گردد.

به علاوه با شروع نماز در دوران كودكی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف كودك كه هنوز سنگینی و تیرگی گناهان ظرفیت های فكری و مغزی او را آلوده نكرده است، جای می گیرد كه امكان شك و تردید در این زمینه در آینده بسیار كاهش می یابد.

این نكته به خصوص باید مورد توجه خانواده هایی قرار گیرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان می دانند اما وقتی كه فرزندشان به سن تكلیف می رسد او را به بهانه این كه:

"هنوز خیلی كوچك است !" به خواندن نماز تشویق نمی كنند. این مسئله كه با كمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكلیف آنها پایین تر است(9 سالگی)، شیوع بیشتری دارد، مسبب عوارض مخرب بسیاری در آینده كودك خواهد شد.

در حقیقت پدر و مادرانی كه با دلسوزی ساده اندیشانه، فرزند خود را به برپاداری نماز تشویق نمی كنند، خیانت بزرگی از جهت محروم نمودن كودك خویش از این نعمت بزرگ مرتكب می شوند. چرا كه به این ترتیب گویی به آلودگی كودك خویش، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختی ها و بیماری های جسمی و روانی، رضایت داده اند و او را به خسارت سنگین در دنیا و آخرت محكوم نموده اند.

به همین دلیل است كه آیین مقدس اسلام و به خصوص ائمه بزرگوار شیعه(ع) با توصیه های مؤكد، مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز به كودكان فرا خوانده اند و حتی با این كه از مجازات ها و تنبیهات بدنی در مورد كودكان، به خصوص قبل از 7 سالگی، منع نموده اند در مورد ترغیب به نماز گاهی امر به تنبیه كودكان فرموده اند. در این مورد در حدیثی معتبر از حضرت امام صادق(ع) آمده است كه فرمودند: چون پسر، سه ساله شود، پدر و مادر به او می گویند كه: هفت مرتبه بگو "لا اله الا الله" و چون سه سال و هفت ماه و بیست روز از عمرش بگذرد، به او می گویند كه هفت مرتبه بگوید: "محمد رسول الله" ، پس چهار سالش تمام شود به او می گویند كه هفت مرتبه بگوید: "صلی الله علی محمد و آله" پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا می دارند كه خدا را سجده كند.

اما چون شش سالش تمام شود. نماز را به او یاد می دهند و چون هفت سالش تمام شد، وضو را به او یاد می دهند و او را به نماز امر می كنند و چون نه سالش تمام شود وضو و نماز را به خوبی به او می آموزند و از ترك وضو و نمازاو را نهی کنند. پس چون كودك وضو و نماز را یاد گرفت، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزید.(5)

مفاهیم عمیق این حدیث از جمله این كه اقامه نماز پس از اقرار به توحید و نبوت(كه اساسی ترین اصول اعتقادی اسلام هستند) قرار گرفته و این كه عمل به این حدیث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقی شده است، باید به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگیرد.



:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1988
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

اثر دعا بر کاهش اضطراب

دعا

دعا به معنی خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهی مطلق "خواندن" از آن منظور است. خداوند در آیه " وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(بقره/ 186)"(1) وعده اجابت به بندگان خویش داده و با عطوفت خاصی خود را نزدیک به آنان ذکر کرده که دعای ایشان را به استجابت برساند.

نقش تربیتی دعا:

دعا یاد خدا را در دل انسان زنده نگاه می دارد: " وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (حشر/19)"(2)

انسان به دلیل ساختار فکری و بشری خود فراموشکار است و به دلیل همین خصوصیت، دچار انحرافات و خطاهای گاه بسیار بزرگ می شود. اگر انسان از مسیر هدایت و جاده حرکت اصیل خویش منحرف شود و اهدافش را گم کند، دچار سردر گمی عقیدتی و فکری می شود.

دعا سبب طهارت روح انسان می شود. ضلالت و گمراهی را به او تذکر می دهد، هدف و جهت اصلی را به او متذکر می شود.

با دعا، توکل در انسان افزایش یافته و وی با نیروی اعتماد بر قدرتی که همیشه همراه اوست و ناظر اعمال و گفتار وی می باشد، سعی در پیرایش تفکرات خویش و زدودن آلایش ها از اعمال و کردار نموده و در نهایت در مسیر تربیتی صحیح به حرکت درمی آید.

دعا عامل تلطیف روح:

ادعیه ای که در مکتب ما وارد شده است، سرشار از مضامین لطیف و زیباست. سخنان نغز و زیبا و سرشار از احساس در ادبیات جهان، گواهی بر این مدعاست. متون ادعیه اسلام نیز از جهت زیبایی کلام و نیز جهات دستوری و نگارش و از نظر عمق و لطافت بی نظیر است.

از دیگر مسائل دارای اهمیت، ساختارشناسی دعاست، یعنی واژه ها و پیوند آنها. ساختمان عبارات و آهنگ و موسیقی کلامی باید مورد دقت قرار گیرد. این تلطیف روح می تواند نقش بسیار والایی از جهت تربیتی در زندگی داشته باشد. به ویژه در جهان پر تنش کنونی که خشونت و بی رحمی و نبود عواطف انسانی در حال گسترش است و زندگی مادی و صنعتی، انسان را به سوی پرتگاه نیستی انسانیت پیش می برد و حیات معنوی را مورد تهاجم قرار می دهد، ایجاد آرامش و روحیه ای لطیف و سرشار از معنویت و نگرشی پر لطف به جهان هستی، تاثیر به سزایی در افکار انسان ها گذاشته و آرامش روحی را فراهم می کند.

بنابراین با دعا، دیگر مشکلی نمی تواند فرد را ناآرام کند، زیرا به حل مشکلات یقین دارد.

دست هایی را در امور جهان صاحب قدرت می داند که هیچ کس را یارای مبارزه با آن نیست. پس هر بار ناملایمی، او را در خویش فرو نمی برد و تصویر ذهنی اش، رسیدن کمک و استعانت از جانب خداوند مهربان است.

چنین فردی هراسی از آینده و اضطرابی از پیش آمدها ندارد، زیرا می داند گرفتاری های عالم با قدرت چنان قادر متعالی برطرف خواهد شد و آنچه از او بخواهد، به یقین اجابت خواهد شد.

در پایان این نوشتار به آیه ای از قرآن تمسک می جوییم که به نقش آرامش بخشی ایمان دلالت دارد:

الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ (انعام/82)

آنها که ایمان آورده اند و ایمان خود را با شرک و ستم آلوده نکرده اند، ایمنی (آرامش) تنها برای آنهاست و آنها هدایت یافتگانند.

پی نوشت:

(1) چون بندگان من درباره من از تو بپرسند ، بگو که من به آنها نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم. پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا به راه راست هدایت یابند.(بقره/186)

(2)از آن کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند که ایشان نافرمانند.(حشر/19)

مریم آقا محمد رضا


:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1757
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

تاثیر نماز بر درمان های معجزه وار

نماز

یا من اسمه دواء و ذكره شفاء و طاعته غنی (دعای کمیل)

وقتی انسان چیزی را از خدا می خواهد و به خاطر طلب آن، نماز می گذارد و در نماز به خدای خود توجه می كند و خدا نیز دو صد چندان او را مورد لطف و توجه خود قرار می دهد، آن چیز به طرز اعجاب انگیزی برای او حاصل خواهد شد. این منطقی کاملا گویا در تمامی ادیان است.

در تاریخ اسلام و ایران تا به امروز، موارد بی شماری از درمان های معجزه وار و شفای بیماران غیر قابل علاج و رو به مرگ در امام زاده ها و مساجد و درمان توسط شخصیت های مذهبی را می توان یافت.

هر چند که این موضوع ، گاهی به انگیزه سود جویی و استحمار مردم انجام گرفته و در واقع به شارلاتان بازی تبدیل شده است، اما موارد متعددی كه مورد تایید "علم و دین" می باشد را نیز، در بر می گیرد، زیرا علم پزشكی این مقولات را به وسیله پدیده نیرومند تلقین، توجیه می كند. از طرفی در دین با اعتقاد به قدرت بی انتهای الهی و ممكن نمودن هر غیر ممكن بشری توسط ذات اقدس خداوند، می توان با اطمینان كامل، شفای هر دردی، هر چند لاعلاج را از او خواست و در درمان هر بیماری كه حتی پزشكان از كنترل آن عاجز مانده اند، از رحمت بیكرانه اش استفاده کرد.

با این دیدگاه می توان گفت، زمانی که پزشكان به مادری بگویند: " برای فرزندت، دیگر هیچ كاری از دست ما ساخته نیست"، آن موقع همه چیز به پایان نرسیده است، بلكه همان خدایی كه پزشكان را وسیله ای برای انتقال رحمت خودش در درمان بیماران علاج پذیر قرار داده است، چنان چه اراده كند می تواند وسایل و واسطه های دیگری را هم كه چه بسا غیر مادی باشند، برای درمان كودك بیمار برانگیزد.

اما جایگاه نماز در بروز چنین درمان هایی خاص است. چه بسیار است شرح حال کسانی كه با متوسل شدن به درگاه نورانی ائمه دین(ع) و به خصوص حضرت رضا(ع)، و پس از اقامه نمازهای طولانی و عجز و لابه بسیار به بارگاه حضرت باریتعالی یا با واسطه قرار دادن حضرت امام زمان(عج)، چنان از چنگال بیماری های سخت نجات یافته اند، كه زبان و قلم از توصیف آن قاصر و دانش پزشكی از كشف ماهیت آن، انگشت به دهان است!

بدین ترتیب آن زمان كه همه درهای علم و طبابت، بر روی انسان های دردمند و ناتوان، بسته می شود و علم از نقص نسبی خود، شرمسار می گردد، شكوهمند ترین جلوه دین یعنی نماز است كه قادر خواهد بود دروازه هایی بزرگ از رحمت الهی را بر بنده عاجز و بیمار بگشاید و شفایی شگفت انگیز، به او هدیه كند، چرا كه نماز گفتگو با كسی است كه اسمش دوا و ذكرش شفاست.

دکتر مجید ملک محمدی



:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1442
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

تاثير نماز بر بهبودي بيماري ها

نماز

 

امروزه روشن شده است كه "اميد به بهبودي" چه در مورد بيماري هاي جسمي و چه رواني، مي تواند نقشي حتي موثرتر از درمان هاي ارائه شده توسط پزشكان، ايفا كند. چرا كه ديده شده است در مواردي پزشك، در تجويز دارو به بيمار خود، دچار اشتباه گرديده است، اما بيمار به شكل غير منتظره اي بهبود يافته، زيرا نسبت به بهبودي خود، اميد كامل داشته است!

به اين ترتيب بسياري از منابع علمي، اشاره كرده اند كه: هر نوع درماني، چه به صورت تجويز يك قرص يا شربت باشد و چه به شکل هر نوع ديگري از شيوه هاي درماني، هميشه حاوي يك نيروي دروني به نام "اميد به بهبودي" است. رنگ و مزه يك تركيب دارويي گاه از طريق اين نيرو تاثير بيشتري دارد تا تركيب واقعي دارويي آن!(1)

در اين مورد خاطره اي از روستاي آباء و اجدادي ام(روستاي باصفاي گوغر، از توابع شهرستان بافت از استان كرمان) به ياد مي آورم، كه ذكر آن در اين جا، خالي از لطف نيست:

"چند سال پيش، پيرزني در روستاي "گوغر" زندگي مي كرد كه دائما از درد شديد زانو و پا نالان بود، طوري كه نوه ها و نبيره هاي او، از دست ناله هاي اين پيرزن دردمند، خواب خوش نداشتند! تا اين كه شبي از شب ها، يكي از نبيره هاي اين پيرزن كه شايد اين نبيره، دانشجوي سال اول پزشكي هم بود و از اين جهت پيرزن اطمينان بسياري به او داشت، براي  مادربزرگ پيرش، يك پماد سفيد رنگ تجويز كرد كه درد پا و زانوي او را براي هميشه ساكت كرد، طوري كه مادر بزرگ دائما به جان نبيره خير خواهش، دعاي خير مي نمود و مي گفت: تا كنون هيچ دارويي، تا اين اندازه در درمان درد پاي او موثر نبوده است! اين در حالي بود كه آن نبيره به خوبي مي دانست كه آن پماد، چيزي جز يك عدد "خمير دندان" نبوده است و خود نيز از اين درمان اسرارآميز سخت در تعجب بود."

غرض از اين خاطره اين است كه اميد به بهبودي، به طور قطع در همه درمان هاي پزشکي و روانپزشكي و حتي جراحي، مي تواند در كنار ساير روش ها و حتي موثرترين آن ها، نقش مهمي ايفا نمايد.

برخورد خيرخواهانه پزشك، لبخند پرستار، بوي مواد ضد عفوني کننده در بيمارستان، رنگ و مزه دارو، همه و همه مي توانند از طريق "اميد به بهبودي" نقش عمده اي در افزايش شانس بهبودي بيمار بازي كنند.(2)

اما بايد به اين موارد و حتي قبل از همه آن ها، تاثير اعتقادات مذهبي و اميد به شفابخشي الهي را اضافه نمود.

انسان نمازگزار كسي است كه با تمام وجود اعتقاد دارد كه درمان همه بيماري ها، نزد خداست و به اين ترتيب با اميد به رحمت خداوند، بيش از هر شخص بي نمازي، اميدوار به رهايي خود از چنگال بيماري هاست و با اين ديدگاه تمام درمان هاي پزشکي و وسايل مادي را به عنوان واسطه هايي براي اجراي اراده الهي مي داند كه در تلاش براي بهبودي او، حركت مي كنند.

شخص نمازگزار به جاي اطمينان صرف به پزشك، به وسيله نماز خود به رحمت خداوند اطمينان پيدا مي كند و ايمان دارد كه اگر خدا بخواهد، ابزار مادي در درمان او موثر خواهند بود و با اين اميدواري، "اميد به بهبودي" را در مؤثرين شكل خود، به كار مي اندازد و از آن در پيشرفت درمان هاي پزشكي مربوط به بيماري خود، بهره مي برد. البته از ابعاد ديگري نيز مي توان، از تاثير نماز بر بهبود بيماري ها سخن گفت.

امروزه به اثبات رسيده است كه يك عامل مهم در عدم پيشرفت درمان هاي دارويي و بروز اشكال در كنترل بيماري ، همكاري ضعيف بيمار، در طي درمان است.(3)

يكي از جنبه هاي مهم اين همكاري ضعيف مي تواند به شكل نامنظم مصرف كردن داروها باشد كه چه بسا بر اثر فراموش كاري بيماران يا در خواب بودن آن ها در زمان مصرف دارو، اتفاق بيفتد. اما شخص نمازگزار از آن جا كه خود را ملزم به انجام فرايض واجب يوميه به شكل كاملا منظم مي بيند، از امكان تطبيق دادن زمان مصرف داروهاي خود، با زمان نماز برخوردار است كه اين امر به نوبه خود مي تواند در پيشرفت درمان هاي دارويي موثر باشد.

اما زماني كه به اين نكته اشاره مي نمودم، باز هم خاطره اي از همان مادر بزرگ با صفاي گوغري(كه در اين مقاله به او اشاره شد) بي اختيار به خاطرم آمد و آن اين كه او هميشه، پاكت داروهاي خود را كنار سجاده نماز خود مي گذاشت، تا هيچ وقت خوردن داروهاي خود را فراموش نكند.

آري! زندگي با نماز، زندگي اي است سرشار از بركت و سلامتي و طول عمر.

دکتر مجيد ملک محمدي


:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1554
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

تاثیر نماز بر خود شكوفایی

نماز

امام صادق(ع) فرموده اند:

" نمازی كه از ترس جهنم خوانده شود، نماز بردگان است. نمازی كه به شوق بهشت خوانده شود، نماز تاجران است. اما نماز اولیاء الهی نمازی است كه با عشق به خدا اقامه می شود."

"خود شكوفایی" (self–actualization) در مفهوم عمده و کلاسیک خود، نخستین بار توسط "كورت گلداشتاین"(روانپزشك آلمانی 1965ـ 1878) مورد بحث و بررسی قرار گرفت. او خود شكوفایی را به صورت توانایی ذاتی نیرومند موجود در هر فرد تعریف نمود كه موجب شكوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد.(1)(شكوفا كردن فطرت نیك درونی)

گلداشتاین معتقد بود، برای آن كه انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد، باید با محیط  اطراف و زندگی خود به بهترین نحو ممكن، كنار بیاید و چنان چه محیط و زندگی، هر روز ضربه سنگین تری بر پیكره انسان وارد كنند(مثلا موجب بیماری انسان شوند)، انسان باید در بهبود روش مقابله خود با این قبیل مشكلات سعی بنماید تا بدین ترتیب به مرزهای"خودشكوفایی" (درك و فعال نمودن همه استعدادهای خود) نزدیك شود.

در این مورد، روانشناس دیگری به نام " كارل راجرز" ( 1987 ـ 1902) نشان داده است انسان هایی كه توانایی فرمان دادن به خود(self–direction) را پیدا كنند و در حقیقت بتوانند به طور كامل افكار و اعمال خود را کنترل نمایند، به خود شكوفایی، كه والاترین درجه انسانیت است، نائل خواهند شد.

از دیگر معتقدان به نظریه خود شكوفایی كه آن را با مفاهیم عالی عجین كرد و به اوج قدرت رسانید، "آبراهام مزلو" ( روانشناس آمریكایی 1970 ـ 1908 ) است. تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق" مزلو"  پیرامون این قبیل مقولات، سبب تكوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی امروز، موسوم به "روانشناسی انسان گرا" گردید.

"مزلو" خود شكوفایی را بالاترین و برترین نیاز انسان می دانست، كه پس از ارضای نیازهای پایین تر انسان از جمله نیازهای جسمی(مثل غذا و مسكن)، نیازهای ایمنی، تعلق و محبت، نیاز به احترام، نیاز به دانستن و فهمیدن( كه بعدا اضافه كرد)، قرار دارد. او خود شكوفایی (نیاز به تحقق خود) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس جهان (زنده و مرده) از جمله انیشتن، آبراهام لینكلن، باروخ ایپسنوزا، بندیكت(2) و ... مورد بررسی قرار داد.

"مزلو" بیان نمود : افراد معمولی در پی جبران كمبودهای جسمانی و روانی خود هستند، یعنی آنها در صدد ارضای نیازهای پایین ترند، ولی افراد عالی (خود شكوفاها) خواستار محقق ساختن استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند.(3)

او نیازهای عالی افراد خود شكوفا را فهرست می كند و آن ها را "فرا نیاز" نام می نهد، از جمله این فرا نیازها می توان به حقیقت، قاطعیت، یگانگی و تمامیت، فرار از دوگانگی، سر زندگی و شادابی، یكتایی، كمال، نظم، عدالت، سادگی، استغنا، جامعیت و ... اشاره نمود.

حال اگر با این دیدگاه كه "نماز كامل ترین پاسخ برای عالی ترین نیازهاست" به سراغ نظریات روانشناسان انسان گرا برویم، متوجه خواهیم شد كه چگونه مفاهیم متعالی نماز در برگیرنده ی تمامی موضوعات مطرح شده در این نوع روانشناسی است.

به عنوان مثال اگر به یاد آوریم كه نماز چگونه به انسان احساس امنیت روان می دهد و توانایی مقابله در برابر استرس ها را فزونی می بخشد، متوجه می شویم که نماز در برگیرنده ی آن قسمت از نظریات گلداشتاین است كه "بهبود روش های مقابله با مشكلات را شرط لازم برای نزدیك شدن به مفهوم خود شكوفایی می دانست"، و یا اگر نظریه كارل راجرز پیرامون  self – direction (توانایی فرمان دادن به خود) را با توانایی كه شخص نمازگزار، به مدد نماز در كنترل نفسانیات خود، پیدا می كند مقایسه نماییم، تصدیق خواهیم كرد كه همه تعالیم نظریه روانشناسی انسان گرا، را می توان در نماز پیدا كرد.

یا اگر بخواهیم در مقابل لیست 49 نفره آبراهام مزلو، فهرست افرادی را قرار دهیم كه صفات آنها، نه تنها در برگیرنده تمام ویژگی هایی باشد كه مزلو درباره خود شكوفاها، بیان می كند، بلكه از جهت ارتباط با غیب و معنویت، دارای ویژگی های برجسته تر و مزید برآن ها هم باشد، كافی است به جمع نورانی "نمازگزاران اسوه" اشاره نماییم، چرا كه همه این مؤمنین با بهره گرفتن از كامل ترین پاسخ، یعنی نماز، به تمامی فرا نیازهای خود رسیده اند.

حقیقت، قاطعیت، نیكی، یگانگی و تمامیت و فرا نیازهای دیگر، همگی در آموزش های نماز، حضور زنده و محسوس دارند و اگر هر كس برای وصول به هر یك از آن ها به نماز نزدیك شود، به فراخور حال خود، پاسخی عالی تر از حد تصور دریافت می كند. نماز تكرار شكوهمند درس خود شكوفایی در پیشگاه مبداء آفرینش است.

اما مفهوم دیگر در مورد خود شكوفایی که آبراهام مزلو به آن اشاره می كند، مفهوم تجربه اوج(peak  experience) است كه در خود شكوفاها، فراوان پیش می آید. تجربه اوج، اتفاقی دوره ای و زود گذراست كه در آن شخص ناگهان به یك احساس آگاهی و هوشیاری بسیار بالا، سرخوشی و جذبه عمیق، در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم و دگرگونی در احساس زمان و مكان دست می یابد. این تجربه قوی غالبا در افرادی كه از نظر روانی كاملا سالم هستند، رخ می دهد و قرار گرفتن در برابر این تجربه، آثار مفید و دیر پایی برجا می گذارد.(4)

اگر بخواهیم برای "تجربه اوج"، مفهومی جامع تر و همه شمول تر را پیدا كنیم، كافی است كه باز هم به نماز روی نماییم و به آن بُعد نماز توجه كنیم كه غرق در مضامین عارفانه است.

شاید كمتر كسی به این نكته فكر كرده باشد كه منظور از كلمه "شما" در سومین سلام نماز (السلام علیكم و رحمه الله و بركاته) كه تنها سلام واجب نماز است، كیست و این "سلام بر شما" به چه كسانی اطلاق می شود؟

عارفان نماز، این سلام نماز را "سلام عارفانه" آن دانسته اند، كه خطاب به همه هستی و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر در آن، از ذرات كوچك اتمی گرفته تا كهكشان های بی انتها سر داده می شود.

چرا كه همه این اجزای آفرینش، بدون استثناء مشغول حمد و ثنای الهی اند و پیوسته و مداوم، توحید را اقرار می كنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح دایمی، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار می گیرند.

بدین ترتیب نمازگزار، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامی اسلام(ص) (السلام علیك ایها النبی و رحمه الله و بركاته) و سلام بر همه بندگان صالح خدا از جمله خودش (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین)، سرانجام بر تمام اجزای آفرینش سلام می فرستند و این جلوه ای شكوهمند از در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم را كه در تجربه اوج از آن بحث می شود، در خود دارد.

علاوه بر این، نمازگزار حقیقی، یعنی آنان كه به تعبیر امام صادق(ع)، "نماز عاشقانه" به جای می آورند در راز و نیاز با معبود خویش، به چنان جذبه و خلسه ای وارد می شوند و چنان از حیطه زمان و مكان خارج می گردند كه حتی اگر تیر دردناك و سهمگین از پای مبارك شان بیرون بكشند(منظور حضرت علی است)، هرگز از آن سرخوشی و جذبه عمیق خارج نمی شوند. چه عاشقانه بود نماز علی(ع) و چه زیباست تعبیر جاودانه علی(ع) از عشق .. آری! او كه در قبله نماز به دنیا آمد و در محراب نماز رستگار شد و این گونه عشق را برای آفرینش، عظمت و معنا بخشید و جاودانه كرد.

و چه ملكوتی است، نماز فرزند علی(ع) و حضرت امام زمان(عج)، كه جهان در انتظار عدالتش خون می گرید.

و چه عطشی است بی پایان، عاشقانش را برای اقامه نمازی با امامت او… .

 

 

پی نوشت ها:

1ـ ترجمه فارسی روانپزشكی كاپلان ـ سادوك جلد اول صفحه 545

2-"راث بندیكت" جزو استادان مزلو، در دانشگاه ویسكانن است. او همان كسی است كه تحقیقات وسیعی در مورد تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان انجام داده است( رجوع كنید به تاثیر نماز بر ثبات شخصیت)

3-"روانشناسی شخصیت سالم" اثر : آبراهام مزلو، ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه كنید به مقاله اندیشمندانه آقای مسعود آذربایجانی تحت عنوان "انسان كامل" در شماره نهم فصلنامه وزین : حوزه و دانشگاه

4- رجوع كنید به نكته بیست و یكم از این سلسله مقالات (تاثیر نماز بر احساس امنیت روانی)

دکتر مجید ملک محمدی


:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1768
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

رابطه ایمان و سلامت روان

 

دعا

روان‌شناسی دینی از عوامل موثر بر سلامت روان فردی و اجتماعی است.

روان‌شناسی دینی چیست و چه تفاوت‌هایی با روان‌شناسی دین دارد؟

بهتر است سه واژه را که کنار هم معنای دقیقی‌تری پیدا می‌کنند، با هم تعریف کنیم. روان‌شناسی دینی یعنی روان‌شناسی‌ای که مبتنی بر مفاهیم و آموزه‌های دینی تدوین و ارایه شده و مفاهیم الهی، روحانی و حیاتی را مبنای نظریه‌ها و توصیه‌های خود قرار دهد، در حالی که روان‌شناسی دین به معنی مطالعه رفتارهای دینی انسان‌های متدین، محافل و سنت‌های دینی و باورهای دینی و الهی به وسیله علم روان‌شناسی است. اولی وقتی از عشق مرد به زن صحبت می‌کند، آن را الهام گرفته از عشق الهی می‌داند اما دومی بررسی می‌کند فردی که ایمان دارد، عشقش به همسرش چگونه است و چه تفاوتی با دیگر عشق‌ها دارد.

واژه سوم روان‌شناسی و دین است که مطالعه و حوزه‌ای تطبیقی است.

این روان‌شناسی چه فاکتورهایی دارد و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

به نظر من، در حوزه روان‌شناسی دینی کاری انجام نشده است. منابع زیادی هم در دست نداریم و اظهار نظر کردن درباره آن مشکل است. روان‌شناسی دین بیشتر به جای روان‌شناسی دینی به کار می‌رود. تحقیقات زیادی نشان داده است که انسان به جز جسم و روان دارای اعتقادات، ایمان، معنویت و صفت دینداری است. این ویژگی فطری یا ارثی است و جایگاه ژنی ماندگار و انتقا‌ل‌یابنده به فرزندان و دیگر نسل‌ها را دارد. این فاکتور انسان به راحتی قابل اندازه‌گیری، تقویت، هدایت و آموزش است.

انسان خدایی و دینی در آزمایشگاه و به وسیله ابزارهای گوناگون قابل آزمون و سنجش است. فاکتورهای دینی عامل مهمی در رشد، تعالی، موفقیت و آرامش انسان است و روان‌شناسی دینی به راحتی می‌تواند رسالت حل بحران‌های اجتماعی، خانوادگی و معنوی بشری را برعهده گرفته و راه‌ حل‌های منطقی برای نابسامانی‌های جنسی، اخلاقی و سوء مصرف مواد ارایه دهد. هدف روان‌شناسی دینی شناخت این پدیده‌ها و بهره‌گیری از آنها در هدایت و تعالی انسان است.

مذهب درونی چیست؟

در روان‌شناسی و به تعریف آلپورت مذهب درونی، مذهب خالص، درونی، بی‌ریا و بی‌تظاهر است و رابطه عمیق فرد با خداوند و ارزش‌های معنوی است. در برابر آن، مذهب بیرونی مطرح است که تظاهر به مذهب یا به دنبال نفع بیرونی بودن از مذهب است. مذهب بیرونی مذهبی است برای دیگران، برای همسایه‌، دوستان، اداره و برای تایید سایرین.

تحقیقات زیادی نشان داده است که مذهب درونی همیشه با سلامتی و آرامش همبسته است و مذهب بیرونی چندان موجب سلامت نمی‌شود.

چگونه دین به ارتقای سلامت روانی انسان کمک می‌کند؟

دین با مکانیسم‌های گوناگون موجب سلامت جسمی و روانی و ارتقای بهداشت روانی می‌شود. نمونه هایی از سلامت روانی ناشی از دین عبارتند از: وجود امید، انگیزه و مثبت‌نگری در دین، ایجاد شبکه حمایتی عاطفی و اجتماعی، دادن پاسخ روشن و قاطع به مفهوم خلقت، جهان و زندگی، تبیین و تعریف لذت‌بخش و معقول از رنج، درد و محرومیت و مکانیسم‌های بسیار دیگر.

آیا معنویت روی سیستم ایمنی بدن انسان تاثیرگذار است؟

تحقیقات بسیاری نشان داده‌اند که دینداری، ایمان و عبادت موجب تقویت سیستم ایمنی در سطح ایمونوگلوبولین و کیلرسل‌ها و سایر مکانیسم‌های ایمنی می‌شود.

روی آرامش فرد چطور؟

تحقیقات زیادی نیز در این مورد وجود دارد که اثر دینداری را بر کاهش اضطراب، کاهش واکنش منفی به استرس، مقابله ایمنی موثر با عوامل استرس‌زا، کاهش بیماری‌های روان‌تنی و احساس آرامش فکری و امنیت روانی نشان می‌دهد.

لطفا درباره تاثیر آن در جلوگیری از ابتلا به افسردگی و کاهش استرس و آمار خودکشی توضیح دهید:

ثابت شده که همه آموزه‌های دینی و فرایض و رفتارهای دینی نقش موثری در تامین بهداشت روانی فردی، خانوادگی و اجتماعی دارد. روان‌شناسی دین و بهره‌گیری از روش‌های علمی در تامین بهداشت روان در جوامع مسلمان، مظلوم مانده و آموزش‌های روان‌شناسی به دور از بهره دینی و یا آموزش دینی عامیانه بوده است و دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقات وابسته به سلامت و به ویژه مطالعات مرتبط با سلامت روان کشور اسلامی ما در محاصره سخت بودجه‌ای، سیاست‌گذاری و حمایتی در پرداختن به مطالعات بهداشت روان در دین هستند.

در خصوص روان‌شناسی دین در جوامع مسلمان چه پیشنهاداتی دارید؟

به‌نظر من اگر به سلامت واقعی و به نقش سلامت معنوی در تامین سلامت فردی، روانی، خانوادگی و اجتماعی می‌اندیشیم، باید به این بحث تا سر حد بیدار شدن برنامه‌ریزان سلامت ادامه دهیم، تا جایی که تنها یک هزارم بودجه سلامت را در جهت تحقیقات معنوی سلامت اختصاص دهند.

دکتر جعفر بوالهری- رییس انستیتو روان‌پزشکی

و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران



:: موضوعات مرتبط: سلامتی , روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 2072
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

تاثیر نماز بر تعادل ناقل های عصبی

ناقل عصبی

دستگاه عصبی انسان از میلیاردها سلول عصبی( نورون) تشكیل شده است. توجه كنید كه خالق یکتا، همه این سلول ها را با نظمی خارق العاده و اعجاب انگیز، در كنار هم قرار داده است.

در این میان ناقل های عصبی(نوروترانسمیترها)، مواد شیمیایی بسیار ریزی هستند كه در هر لحظه ای از حیات انسان، دچار میلیاردها تغییر شگرف می شوند و ارتباط اجزای دستگاه عصبی را با یكدیگر و با سراسر بدن، فراهم می كنند.

با پیشرفت علم در دهه های اخیر روشن شده است كه تمام فرآیندهای جسمی و روانی بشر در ارتباط نزدیك با تغییرات این ناقل های عصبی است؛ به عنوان مثال، افزایش برخی ناقل های عصبی در سیستم اعصاب، از جمله یك ناقل عصبی به نام "دوپامین" منجر به ایجاد شادی در انسان می شود و از طرفی، كاهش "دوپامین" منجر به ایجاد افسردگی در فرد خواهد شد. لذا اگر میزان "دوپامین" خیلی افزایش یا كاهش یابد، حالت های بیمار گونه روانی را در انسان به وجود می آورد؛ از جمله "سرخوشی بیمار گونه(مانیك یا شیدایی)" و یا "افسردگی شدید"، كه هر دوی این اختلالات نیازمند بستری شدن در بیمارستان و مراقبت كامل هستند.

به این ترتیب ناقل های عصبی، نه فقط نقش تعیین كننده و بسیار موثر در بروز بیماری های جسمی و روانی ایفا می كنند، بلكه عامل اصلی تغییر حالات معمولی انسان نیز هستند و بر همه اعمال و افكار او، در طول زندگی اثر می گذارند. حتی خواهیم گفت، انسان تحت تاثیر همین ناقل های عصبی، اعمال نیك انجام می دهد و یا برعكس، به گناه آلوده می شود.  

به همین دلیل، بررسی و مطالعه ناقل های عصبی از سال 1960 به بعد، اصلی ترین تحقیقات روانپزشكی جهان را تشكیل می دهد، زیرا اگر این بررسی به نتیجه برسد، بشر قادر خواهد بود همه ناراحتی های روحی و روانی و حتی انحرافات خود را، به وسیله مواد شیمیایی(مثلا با دارو) درمان نماید!

پیشرفت های بشر در این زمینه باعث شده كه در حال حاضر، غربی ها برای بسیاری از مشكلات روحی(مثل افسردگی)، داروهای شیمیایی پیشنهاد نمایند و در جستجوی مواد شیمیایی دیگری برای درمان مشكلاتی مثل خودخواهی، دروغگویی، حسادت و .. باشند!

تحقیق پیرامون این مسئله از چندین جهت حائز اهمیت است، از جمله این كه:

الف) با این دیدگاه جدید "انسان بد"، جای خود را به "انسان بیمار" می دهد چرا كه هر بدی را می توان، نوعی بیماری به حساب آورد؛ مثلا شخص دروغگو، آدم بدی نیست، بلكه مبتلا به بیماری دروغگویی است، یا شخص حسود دچار بیماری حسادت، شخص خسیس، دچار بیماری خست و .. می باشند.

ب) غربی های ماده گرا با سوء استفاده از این بررسی ها(پیرامون ناقل های عصبی) به خود اجازه دادند كه پدیده "روح" را به عنوان افسانه ای قدیمی و خرافی، به فراموشی محض بسپارند، زیرا معتقدند برای هر آن چه كه به عنوان "فرآیند روحی" در طول تاریخ بشر معرفی شده است(مثلا حتی حس معنویت جویی)، می توان توجیهی در جسم و به ویژه در سلسله اعصاب پیدا كرد.

در راستای همین طرز تفكر بود كه عده ای از پزشكان روسی، به خاطر عقاید ماركسیستی و ماتریالیستی حاكم بر كشورشان، در صدد پیدا كردن مناطقی در مغز انسان برآمدند كه با از كار انداختن آن مناطق، حس خدا جویی را، حتی در بزرگان دینی، به كلی از بین ببرند!

ج) چنان چه تمامی 100 میلیارد سلول دستگاه اعصاب و ناقل های عصبی و روابط آن ها با سایر مناطق بدن، به خوبی برای دانش بشر شناخته شوند، می توان به وسیله ایجاد تغییر در ناقل های عصبی، مثلا با دارو، همه انسان ها را به مفهوم "انسان سالم" نزدیك كرد و انسان سالم را كسی دانست كه "تعادل ناقل های عصبی" در بدن او، به بهترین نحو برقرار باشد و این شخص كسی است كه نه تنها از لحاظ جسمی، بلكه از لحاظ روانی، اجتماعی و .. نیز كاملا سالم است و همه ضروریات لازم برای پیشرفت خود را داراست.

اما تحقق رویای "انسان سالم" تا زمانی كه مواد تغییر دهنده ناقل های عصبی به نحو مطلوب، كشف و تولید نشده اند به تعویق می افتد، چرا كه عظمت خارق العاده دستگاه عصبی انسان، برآورده شدن این آرزو را در آینده ای دور ترسیم می كند.

اما باید دید، دین مبین اسلام كه ما معتقدیم، انتهای راهی است كه علم بشر می پیماید، در این مورد چگونه دیدگاهی دارد و آیا اساسا این اكتشاف علمی بزرگ بشر را تایید می كند، یا خیر؟

پاسخ مثبت است، چرا كه( كلما حكم به العقل حكم به الشرع )، یعنی هر آن چه كه علم، به طور مسلم بدان می رسد، قطعا و به طور یقین، نه تنها مورد تایید دین است، بلكه دین، قرن ها قبل و در زمان تكمیل خود، یعنی ظهور اسلام از آن مسئله علمی اطلاع داده است.

 

ادامه دارد....

دکتر مجید ملک محمدی


:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1845
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.

تاثير نماز بر تعادل ناقل هاي عصبي

 

در قسمت اول اين مقاله درباره ي دستگاه عصبي انسان و نقش "ناقل هاي عصبي" در سلامت روحي و جسمي انسان مطالبي را گفتيم. همچنين بيان کرديم دانشمندان با بررسي و مطالعه ي ناقل هاي عصبي توانسته اند براي بسياري از مشكلات روحي(مثل افسردگي)، داروهاي شيميايي پيشنهاد نمايند و اين مطالعات همچنان ادامه دارد.

دين اسلام نيز نه تنها اين اکتشاف بزرگ را تاييد مي کند، بلکه قرن ها قبل و در زمان تكميل خود، يعني ظهور اسلام از آن مسئله علمي اطلاع داده است.

دستگاه عصبي انسان

به عنوان مثال، در اين مورد قضيه ناقل هاي عصبي را بررسي مي كنيم:

1- قرن ها قبل از آن كه غربي ها، انسان هاي خطا كار را بيمار بدانند، قرآن مجيد در آيات متعددي، از گناهكاران با عنوان كساني كه در قلب هايشان مرض وجود دارد، ياد كرده است(از جمله در آيه 126 سوره توبه، آيه 12 سوره احزاب و آيه 9 سوره بقره) و معصومين بزرگوار(ع) نيز با همين ديدگاه با هر بدي كه از انسان سر مي زند، به صورت يك بيماري، برخورد نموده اند. تا جايي كه حضرت علي(ع) از رسول اكرم(ص) با عنوان "طبيب دوار بطبه" يعني پزشكي كه براي درمان بيماري هاي بشر فرستاده شده است، ياد مي كند.

غربي هايي كه ارائه تئوري "انسان بيمار" به جاي "انسان بد" را به خود نسبت مي دهند، فراموش كرده اند كه خودشان تا همين قرن هاي اخير، حتي بيماران رواني خود را نه بيمار، بلكه ديوانه(اسير ديو) و مجنون(جن زده) به حساب مي آوردند و از طريق شلاق زدن و جن گيري و ... قصد نجات آن ها را داشتند و تازه، چند دهه است كه نه تنها ديوانه ها، بلكه اشخاص خطا كار را هم بيمار به حساب مي آورند.

اسلام، علاوه بر بيمار دانستن گناهكاران(كه به آن اشاره شد) اشخاص به ظاهر ديوانه را نيز از قرن ها پيش، بيمار تلقي مي كرده است. در خبر است كه روزي عده اي از اصحاب، مردي را به پيامبر(ص) نشان دادند و گفتند: او ديوانه است! حضرت محمد(ص) پاسخ فرمودند: به او ديوانه نگوييد، او بيمار است. ديوانه كسي است كه خداي را نشناسد.

درست به دليل همين ديدگاه مترقي اسلامي است كه در تاريخ طب، نخستين كسي كه به معالجه دقيق جسمي در بيماران رواني اقدام كرده است، حكيم ابوعلي سينا، پزشك عاليقدر شيعه است.

2- در رابطه با اين كه "انسان روح است يا جسم" نيز دين مبين اسلام، با صراحتي باور نكردني، در آيات شريف قرآن، به هر آن چه كه غرب در عصر انفجار علوم، ادعاي كشف آن را دارد، اشاره نموده است. قرآن مجيد، با اين كه وجود و حضور روح را امري حقيقي در انسان به حساب آورده است: "فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين(سوره ص، آيه 72)"، اما از طرفي، بررسي و كسب اطلاعات کامل درباره ي روح را از حدود دانش کم بشري، فراتر دانسته است و آن را صراحتا "من امر ربي" يعني "امري از امور مربوط به ذات اقدس الهي"، اعلام كرده است:

"و يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلا(سوره اسراء آيه 85) اي پيامبر از تو پيرامون روح مي پرسند، پس بگو روح از امور مربوط به پروردگار من است و خداوند از دانش، جز اندكي به شما عطا نكرده است."

به اين ترتيب آيين مقدس اسلام با اين كه هرگز بررسي پيرامون روح را توصيه نمي كند، با توصيه هاي مؤكد انسان ها را به سير در آفاق و انفس، و تفكر و تعقل و كسب علم و دانش، از جمله درباره ي مسائل جسمي بشر، تشويق مي كند. پس واضح است غربي هايي كه اسلام را به خرافات پرستي و موهوم بافي پيرامون روح محكوم مي كنند تا چه حد با نظريات اسلام پيرامون روح و جسم بيگانه اند.

و شايد براي اين ها بسيار جالب باشد، اگر كشفيات جديد علمي خود را مثلا در پرتو نظريات يكي از بزرگ ترين فلاسفه اسلامي بيابند:

صدر المتألهين، ملاصدرا كه با اتكاي به قرآن و معصومين(ع) و با تداعي از ساير فلاسفه متقدم خود به يكي از برجسته ترين و جهان شمول ترين فلسفه هاي بشري، در قرن يازدهم هجري دست يافت، در كتاب گرانقدر"اسفار اربعه" به شرحي در مورد ارتباط جسم و روح مي پردازد كه با كمترين تفاوتي، يادآور نظريات جديد علمي بشر درباره ي ناقل هاي عصبي است. حكيم ملاصدرا در شرح "تئوري حركت جوهري" و جمله ي مشهور خود پيرامون نقش انسان (جسمانيه الحدوث و روحانيه البقاء) مي فهماند كه جسم مادي انسان، رفته رفته آن قدر کامل مي شود و پيچيدگي مي يابد تا سرانجام به درجه اي مي رسد كه يك حالت غير مادي و غير جسماني تام مي شود و آثار منسوب به روح از قبيل انديشه، اراده و ... مربوط به اين درجه والاست.

در فرضيه ناقل هاي عصبي نيز ديديم كه پيچيدگي و تكامل فوق العاده سلول هاي عصبي، منجر به حالت هاي منسوب به روح مي شود؛ مثلا علم امروز ثابت كرده است كه هر صد ميليارد سلول دستگاه عصبي انسان در فرآيند "تفكر" ايفاي نقش مي كنند.

3- درباره آن قسمت از نظريات پژوهشگران غربي كه تعادل ناقل هاي عصبي را غايت آرزوهاي بشر و كليد رسيدن به مفهوم انسان سالم و ايجاد مدينه فاضله و جامعه سالم مي دانند نيز اسلام و به خصوص تشيع، از قرن ها پيش نظري مشابه داشته است. علماي شيعه قواي اساسي موجود در انسان را سه نوع مي دانند:

- قوه شهويه

- قوه غضبيه

- قوه عقليه

و قوه ديگري موسوم به  "قوه عدليه" را تنظيم كننده و متعادل كننده اين سه قوه تلقي مي كنند و توجيه مي كنند كه چنان چه هر كدام از سه قوه بالا، از حدود عدل خارج شوند و به افراط يا تفريط كشانده شوند، باعث بروز بدي و خطاكاري و بيماري در انسان مي شوند.

بدين ترتيب شيعه حتي در مسائل انسان شناسي، به اساسي ترين اعتقاد خود پس از"توحيد" يعني "عدل" جلوه خاصي مي دهد و بيان مي كند كه در بدن انسان، چنان چه عدل به طور كامل برقرار باشد، انسان به مفهومي بس والا و مافوق تصور كه همانا نزديك شدن به مرزهاي عصمت و تخلق به اخلاق الهي است، نائل مي شود.

و اين مفهوم نه تنها تمام ويژگي هاي توصيفي غرب براي انسان سالم را در بردارد، بلكه انسان را در موقعيتي بي نهايت متعالي و برتر، براي زندگي سعادتمندانه در دنيا و آخرت قرار مي دهد.

بر اين اساس، وجود "عدل در درون انسان" از نظر شيعه، همان مفهوم "تعادل ناقل هاي عصبي" در دستگاه مغز و اعصاب، براي علم امروز بشر را بيان مي دارد.

اما در اين ميان راه حلي كه غرب براي رسيدن به تعادل ناقل هاي عصبي پيشنهاد مي كند، با آن چه كه اسلام بدان سفارش مي نمايد، بسيار متفاوت است. در ديدگاه جبرنگر و ماده گراي غرب، انسان بايد فعلا دست روي دست بگذارد و به انتظار بنشيند، تا بالاخره روزي كه شايد قرن ها بعد باشد، فرا برسد و در آن روز دانش پزشكي، اعلام كند كه بالاخره مواد شيميايي لازم براي برقراري تعادل بين ناقل هاي عصبي به طور كامل شناسايي و توليد شده اند و هر انساني كه عارضه بد، يا حالت نامطلوبي در خود احساس مي كند، به پزشك مراجعه كند و آمپول يا قرص ضد دروغ، ضد شهوت، ضد خودخواهي، ضد حسد، ضد حرص و .. را دريافت كند!؟ اما هيچ بعيد نيست كه تا آن زمان همه ملاك هاي ارزشي كه فعلا برخي از آن ها براي وجدان اخلاقي غربيان معروف و مطلوب هستند، تبديل به منكر و نامطلوب شوند. چه تضميني هست كه مثلا در قرن بيست و دوم ميلادي، دزدي و دروغ همچنان صفات بدي محسوب شوند؟ مگر نه اين است كه در همين عصر حاضر هم دزدي و دروغ جزء لايننفك بسياري از فعاليت هاي بشري شده است!؟

اما در ديدگاه معنويت گراي اسلام و به خصوص با جهان بيني مبتني بر اختيار شيعه، انسان مي تواند خود، راسا و مقتدرانه در برقراري عدل در وجود خود( يا همان ايجاد تعادل ناقل هاي عصبي) يعني زدودن همه خطاها و انحرافات و منكرات از زندگي خود، قيام كند و بدون هيچ انتظار يا دست روي دست نهادني، همه صفات نامطلوب و رذايل اخلاقي خود را با ملاك ارزش گذاري دين، يك به يك، از سر راهش بردارد و به آرامش مطلق و سلامت ابدي، در دنيا و آخرت نائل شود، زيرا در اين راه، دين به انسان ابزارهاي توانمندي بخشيده است كه صد البته در راس اين ابزارهاي ترقي و تعالي، نماز جاي دارد.

نماز تعادل بين ناقل هاي عصبي را به بهترين و مطلوب ترين شكل ممكن در بدن انسان برقرار مي سازد و نه تنها از او انساني به تمام معنا سالم، در ابعاد جسمي و رواني و اجتماعي پديد مي آورد، بلكه او را به مرزهاي مفهوم متعالي "انسان كامل" نزديك مي كند.

دکتر مجيد ملک محمدي



:: موضوعات مرتبط: روح متعالی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1659
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جهان مدرن
ت : چهار شنبه 16 مرداد 1392
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی