ابوریحان محمد بن احمد بیرونی از دانشمندان بزرگ ایران در علوم حكمت و اختر شناسی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشته، در سال ۳۶۲ هجری قمری در حوالی خوارزم متولد شده و از این جهت به بیرونی یعنی خارج از خوارزم معروف شده.
هیچ اطلاعی درباره اصل و نسب و دوره كودكی بیرونی در دست نیست. نزد ابونصر منصور علم آموخت. در هفده سالگی از حلقه ای كه نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده كرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار را در كاث رصد كند و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نماید. چهار سال بعد برای اجرای یك رشته از این تشخیصها نقشه هایی كشید و حلقه ای به قطر پانزده ذراع تهیه كرد. در ۹ خرداد ۳۷۶ بیرونی ماه گرفتگی (خسوفی) را دركاث رصد كرد و قبلاً با ابوالوفا ترتیبی داده شده بودكه او نیز در همان زمان همین رویداد را در بغداد رصد كند .اختلاف زمانی كه از این طریق حاصل شد به آنان امكان داد كه اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب كنند. وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشك بخارایی به مكاتبات تندی درباره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت. در درباره مأمون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال ۴۰۴ هجری قمری به خوارزم مراجعت كرده، موقعی كه سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از كشتن وی درگذشت و او را در سل ۴۰۸ هجری با خود به غزنه برد. در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حكما و علماء هند معاشرت كرد و زبان سانسكریت را آموخت و مواد لازمه برای تألیف كتاب خود موسوم به ماللهند را جمع آوری كرد.بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر كرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود یازده شهر هند را تعیین نمود. خود بیرونی می نویسد كه در زمانی كه در قلعه نندنه (nandana) به سر می برد، از كوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده كرد. نیز روشن است كه او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است. تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای كه به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال ۳۹۸ آغاز می شود و ماه گرفتگی روز ۳۰ شهریور همان سال را نیز در بر دارد.او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد كه آخرین آنها انقلاب زمستانی سال ۴۰۰ بود. بیرونی تألیفات بسیار در نجوم و هیئت و منطق و حكمت دارد از جمله تألیفات او قانون مسعودی است. در نجوم و جغرافیا كه به نام سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر كتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ و آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی كه در حدود سال ۳۹۰ هجری بنام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تألیف كرده این كتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال ۱۸۷۸ میلادی در لیپزیك ترجمه و چاپ كرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر كتاب «ماللهند من مقوله فی العقل او مرذوله» درباره علوم و عقاید و آداب هندیها كه آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه كرده و در لندن چاپ شده است. دیگر «التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم» در علم هیئت و نجوم و هندسه .بیرونی هنگامی كه شصت و سه ساله بود كتابنامه ای از آثار محمد بن زكریای رازی پزشك تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن كرد. این فهرست به ۱۳ عنوان سر می زند كه بعضی از آنها برحسب موضوع و گه گاه با اشاره كوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند. این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست كم چهارده سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز كار می كرد. به علاوه هفت اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباً چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن كه امیدی به بازیافت آنها باشد. از آنچه برجای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباً در همه شعبه های علومی كه در زمان وی شناخته شده بودند سخت كار می كرد.
وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت بسوی مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود. در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می شد كه در آن زمان به تحلیل ریاضی در آمدند. در كانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی رشته هایی كه در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز كارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از كل محصول كار او در اخترشناسی، اختربینی و رشته های مربوط به آنها بود كه علوم دقیقه به تمام معنی آن روزگاران به شمار می رفتند. ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جایمی گرفت اما آن هم همواره ریاضیات كاربسته بود.از آثار دیگر بیرونی كه هنوز هم در دسترس هستند می توان اینها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحدید، چگالیها، سایه ها، وترها، پاتنجلی، قره الزیجات، قانون، ممرها، الجماهر و صیدنه. بیرونی درباره حركت وضعی زمین و قوه جاذبه آن دلایل علمی آورده است. می گویند وقتی كتاب قانون مسعودی را تصنیف كرد سلطان پیلواری سیم برای او جایزه فرستاد. ابوریحان آن مال را پس فرستاد و گفت: من از آن بی نیازم زیرا عمری به قناعت گذرانیده ام و ترك آن سزاوار نیست. نظر پردازی، نقش كوچكی در تفكر او ایفا می كرد. وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط كامل داشت اما دارای ابتكار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت. ابوریحان بیرونی در سال ۴۴۰ هجری در سن ۷۸ سالگی در غزنه بدرود حیات گفتدر 9 خرداد 376 بیرونی ماه گرفتگی(خسوفی)رادرکاث رصد کرد و قبلاٌ با ابوالوفا ترتیبی داده شده بود که او نیز در همان زمان همین رویداد را از بغداد رصد کن. اختلاف زمانی که از این طرق حاصل شد به آنان امکان داد که اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب کنند وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشک بخارایی به مکاتبات تندی در باره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت در دربار مامون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال 404 هجری قمری به خوارزم مراجعت کرده، موقعی که سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از کشتن وی در گذشت و او را در سال 408 هجری با خود به غزنه برد در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حکما و علماء هند معاشرت کرد و زبان سانسکریت را آموخت ومواد لازمه برای تالیف کتاب خود موسوم به تحقیق ماللهند جمعآوری کرد.بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود 11 شهر هند را تعیین نمود خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز 30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد.
او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود.ابوریحان شخصیتی كمنظیر و ماندگار است كه جهان از قرن 19 به بعد او را شناخت. ابوریحان مردی است كه به اكثر علوم زمان خود احاطه داشته است. او از اولین كسانی است كه به پیداكردن وزن مخصوص بسیاری از اجسام مبادرت ورزید و آنچنان وزن مخصوص این اجسام را دقیق محاسبه كرده كه اختلاف آنها با وزن مخصوصهایی كه دانشمندان قرون اخیر با توجه به تمام وسایل جدید خود تهیه كردهاند بسیار ناچیز است. ابوریحان در طول عمر خود به شهرهای مختلفی سفر میكرد و به اندازهگیری طول و عرض جغرافیایی آن شهرها میپرداخت و سپس موقعیت هر شهر را روی یك كره مشخص میكرد و پس از سالها توانست آن نقاط را روی یك نقشه مسطح پیاده كند و این مقدمه علم كارتوگرافی بود كه اینكار با ابوریحان شروع شد.بیرونی تقریبا به تمام علوم زمان خود مسلط بود و همین طور در تمام شاخههای ریاضیات آن زمان دستی داشت. وی در جبر ، مثلثات ، هندسه و نگاشت گنجنگاشتی ، مجموع سریها ، آنالیز تركیبی ، روشهای حل معادلات جبری ، مسایل حلناپذیر ریاضی مانند تثلیث زاویه ، قضیه سینوس ها در صفحه ، عددهای گنگ ، مقاطع مخروطی و ... پژوهشهای فراوان داشت و آثار بزرگی از خود به جا گذاشت.ابوریحان در طول 72 سال زندگی خود حدود 143 كتاب نوشت (كه از مهمترین كتابهای وی میتوان به التفهیم، آثارالباقیه، قانون مسعودی، و تحقیق ماللهند و … اشاره كرد) این تعداد، اوراق نوشته شده به وسیله او را به 12 هزار برگ می رساند.بیرونی تالیفات بسیار در نجوم و هیات و منطق و حکمت دارد از جمله تالیفات او قانون مسعودی است در نجوم و جغرافیا که به نامه سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی که در حدود سال 390 هجری به نام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تالیف کرده این کتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال 1878 میلادی دررلیپزیک ترجمه وچاپ کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر کتاب ماللهند من مقوله فی العقل اومر ذوله در باره علوم و عقاید و آداب هندیها که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است دیگر التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم در علم هیات و نجوم و هندسه. بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد این فهرست به 113 عنوان سر می زند که بعضی از آنها بر حسب موضوع گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم 14 سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد به علاوه 7 اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباٌ چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد از آنچه بر جای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. زمانی كه در اروپای غربی، جهل قرون وسطایی حكومت میكرد و اثری از علم در هیج جای دنیا بهچشم نمیخورد، جز سوسوهایی از علم در هند و چین، دانشمندانی بنام در ایران درخشیدند كه از آن میان، ابوریحان بیرونی شاخص است.
ابوریحان یكی از شخصیتهایی است كه بهعقیده دكتر شهریاری هنوز بهدرستی شناخته نشده است. ابوریحان در همه زمینهها كار كرده است. ابوریحان اولین كسی بود كه به كرویت زمین اعتقاد داشت. اولین كسی بود كه جز به تجربه هیچ چیز را قبول نداشت. فرانسیس بیكن را كه سرچشمه تجربه میدانند، قرنها پس از او مسئله تجربه را مطرح كرد. از كتابهای اوست «الجماهیر». ابوریحان در این كتاب شرح میدهد كه جز با تجربه و مشاهده نباید و نمیتواند چیزی را بپذیرد. ابوریحان عاشق ایران بود. داستانی درباره او نقل است كه وقتی محمود غزنوی بنا بود به ایران لشكر بكشد، مأموران خلیفه نزد او در خوارزم آمدند و پیام دعوت خلیفه را به بغداد به او رساندند. ابوریحان نپذیرفت و گفت: «من در ایران میمانم، ولو در بند محمود غزنوی باشم و به بغداد نمیآیم.» مشهور است وقتی ابوریحان در بستر مرگ بوده، مسئلهای از كسی میپرسد. او میگوید: «حالا چه وقت پرسیدن است؟» ابوریحان میگوید: «بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم.»
آن شخص میگوید: «وقتی از خانه ابوریحان بیرون آمدم، هنوز یك كوچه بیشتر نرفته بودم كه صدای شیون بلند شد.» ابوریحان بیرونی بهدستور محمود غزنوی به هند رفت. محمود غزنوی بهدنبال قتل و غارتش بود اما ابوریحان به محفل علمای هند رفت.
رهاورد این سفر كتابی شد بهنام «كتابالهند» شامل تمام گذشته هند، و اگر این كتاب نبود، حتی خود هندیان هم از سابقه هند هیچ اطلاعی نداشتند. این كتاب حاوی مباحث مردمشناسی فراوانی هم هست. اما متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. ابوریحان وقتی در هند بود، زبان سنسكریت را آموخت و بسیاری از كتابهای عربی و نیز كتابهای خودش را به سنسكریت ترجمه كرد. چند كتاب هم از سنسكریت به عربی ترجمه كرد. او چنان عاشق ایران بود كه كتابهایی به زبان فارسی نوشت و این مسئله در آن دوره كه بیشتر كتابها به زبان عربی نوشته میشد، عجیب بود. «التفهیم» را ابوریحان اول به فارسی نوشت و بعد به عربی برگرداند. دكتر پرویز شهریاری در پایان توضیحات خود درمورد ابوریحان میگوید: «همزمان با ابوریحان دانشمندانی مثل پورسینا، كوشیار گیلانی و خجندی هم بودند كه همه در ریاضیات و اخترشناسی سرآمد بودند اما از آن میان، ابوریحان مشهورتر است. در آن دوره 600 ساله كه دوران علم ایرانی است، دانشمندان مختلفی داشتیم كه در همه جای دنیا درخشیدند و هیچكس نمیتوانست با آنها برابری كند اما اگر به تاریخ تمدن ویل دورانت كه در حدود 18 جلد نوشته شده، مراجعه كنید، سهم ایران در تمدن جهان فقط حدود 10 صفحه است. ما باید برای شناساندن تمدن خود بیشتر كار كنیم و حداقل كتابهای دانشمندان خود را به فارسی ترجمه كنیم.» در برخی تقویمها، امروز 13 شهریور را روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی نوشتهاند اما طبق محاسبات زندهیاد احمد بیرشك كه پژوهشهای زیادی بر گاهشماری انجام داده بود، روز تولد ابوریحان بیرونی مصادف میشود با 19 شهریور. ابوریحان بیرونی در سوم ذیحجه 362 قمری بهدنیا آمد كه بنابر محاسبات استاد بیرشك مطابق میشود با روز پنجشنبه 19 شهریور 352 خورشیدی. ابوریحان در طول عمر خود با قناعت زندگی میكرد و به تجملات و ظواهر دنیا اهمیتی نمیداد و زمانی كه در غروب شب جمعه دوم رجب 440 ه.ق برابر با 1048 م. در غزنه چشم از جهان فروبست، ثروت زیادی را برای خانوادهاش باقی نگذاشت و ثروت خانوادهاش همان نام نیك ابوریحان بود كه همیشه برای آنها جاودان ماند.
دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکدهها و تالار کتابخانهها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد. ادوارد ساخائو درباره زبان دانی و لغتشناسی او می گوید: تالیفات ابوریحان به دو زبان است، عربی و پارسی، و از مطالعه كتب او معلوم میشود كه ابوریحان زبان سانسكریت و زبان عربی و سریانی را میدانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو می افزاید: كه اگر در دوران ما كسی بخواهد با استفاده از ادبیات و علوم جدید زبان سانسكریت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد باید سالها بكوشد تا بتواند چون ابوریحان بیرونی با دقت و تعمق كامل به ماهیت تمدن باستانی هند پی ببرد و حق مطلب را ادا كند. و عبدالحمید دجیلی درباره بیرونی چنین میگوید: اگرچه ابوریحان معمولا آثار خود را به عربی و سانسكریت مینوشت، اما از لحاظ فارسی دارای تسلط كامل بود تا آنجا كه كتاب التفهیم وی كه به دو زبان پارسی و تازی نوشته شده است هماكنون به عنوان یك مرجع لغت فارسی مورد توجه دانشمندان و ادبای فارسی است و میافزاید هنگامی كه ایشان از بابت تسلط ابوریحان بر فلسفه، تاریخ، طب، و هندسه آگاه میشود و از آن سخن میگوید نمیتواند بپذیرد كه وی ادیبی ممتاز نیز بشمار می آمده است.
صاحب اعیانالشیعه در مورد او میگوید: كه محاسباتش در علوم ریاضی آنچنان دقیق بود كه با اندازهگیریهای زمان ما هیچگونه اختلافی نشان نمیدهد و عنوان میكند كه برتری بیرونی بر دیگران آن است كه نوشتههای خود را با خطوط و اشكال همراه میكرده است تا خواننده كتاب، افكار او را نه تنها از طریق نظری بلكه از راه عملی آن بخوبی دریابد و فرا گیرد. نظر پردازی، نقش کوچکی در تفکر او ایفا می کرد وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط کامل داشت اما دارای ابتکار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت. داستانهایی از ابوریحان بیرونی پیرمرد باز هم به گذشته اندیشید. سلطان ظالم عصر غزنوی. سلطان محمود. خاطره ای به یاد آورد... قصر سرسبز سلطان محمود از طراوت بهار جلا یافته بود. سر سبزی باغ، سلطان را سر شوق آورده بود و او را به سوی خود می خواند. تصمیم گرفت که به داخل باغ برود. ناگهان منصرف شد و تصمیمی گرفت. به چهار در خروجی عمارت نظری افکند. سپس رو به ابوریحان کرد و گفت: ای حکیم دانشمند که در علم و حکمت یکه تازی. اندیشه و استشاره کن و بگو ما از کدامین یک از این چهار در بیرون خواهیم رفت. آنگاه روی کاغذی بنویس و در زیر تخت من قرار بده.ابوریحان در چهره سلطان نگریست. خنده شومی گوشه لب سلطان بود. بیرونی اسطرلاب خواست. ارتفاع گرفت و محاسبه کرد. چندی که تعقل کرد روی کاغذ چیزی نوشت و در زیر تخت سلطان قرار داد.محمود به یکباره بر خواست و دستور داد تا با بیل و تیشه بر دیوار عمارت شکافی بازکنند و از باغ خارج شد. آنگاه گفت: کاغذ را بیاورید. سلطان محمود کاغذ را خواند. بیرونی این طور پیش بینی کرده بود: (( از این چهار در از هیچ یک بیرون نشود، بر دیوار مشرق دری بکنند و از آن در بیرون شود!))سلطان محمود برآشفت. از خشم تیره شد و فریاد کشید. آنگاه دستور داد تا ابوریحان را از بالای عمارت باغ به پایین پرتاب کنند. واجه حسن به فراست دریافت که شفاعت کردن در آن لحظه موثر نخواهد بود. بنابراین دستور داد تا در پایین عمارت دام نرمی قرار دهند. ابوریحان به پایین پرتاب شد و به لطف نرمی دام، از مرگ گریخت.سلطان پس از چند روز از کشتن ابوریحان پشیمان شد. خواجه حسن میمندی شرح حال رفته را بازگفت. بار دیگر ابوریحان در نزد سلطان محمود حاضر شد.
این بار بر چهره سلطان شادی نشسته بود و بر چهره ابوریحان بی تفاوتی. محمود گفت: ای ابوریحان! آیا از این که قرار بود از بام عمارت به پایین بیفتی و جان به در ببری نیز خبر داشتی؟ابوریحان گفت: آری ای امیر.سلطان محمود دلیل خواست. ابوریحان باز گفت: تقویم روزانه ام گواه است. و تقویم را به محمود نشان داد. سلطان در احکام آن روز ابوریحان این گونه خواند: (( مرا از جای بلندی بیندازند، ولیکن به سلامت بزمین آیم و تندرست برخیزم!))سلطان محمود باز دیگر خشمگین شد و دستور داد تا ابوریحان را به زندان بیاندازند. ابوریحان شش ماه در حبس بود و بار دیگر به وساطت خواجه حسن میمندی آزاد شد...پیرمرد روزهای زندان ِ سلطان محمود را به یاد آورد. چه سالهای سختی را پشت سر گذاشته بود. سالهایی که حق بازگشت به موطن خویش، خوارزم را نداشت.ابوریحان در سال 418 هجری قمری زمانسنج ویژه ای را بر پایه نظام خورشیدی برای مسجد جامع غزنین ساخت و در همان سال با ملاقات سیاحان چینی در دربار سلطان محمود اطلاعات مفیدی از ایشان کسب کرد. ابوریحان بیرونی به واسطه سفرهای پیاپی اش به هند در ملازمت سلطان محمود، زبان سانسکریت را آموخت و در باره هندوان دانش های بسیاری کسب کرد و سرانجام در سال 424 هجری قمری، شاهکاری به نام تحقیق ماللهند را تالیف نمود.... پیرمرد به یاد عالمان هم عصر خویش افتاد. ابن هیثم بصری را به یاد آورد که با او در هندسه بحث کرده بود. سپس به یاد ابن سینا افتاد و مناظره معروفش با شیخ الرئیس را به یاد آورد. ابوریحان از فلسفه یونانی و ارسطویی پرسیده بود و ابن سینا پاسخ گفته بود. صحبت آن دو به سکون ارض و میل اجسام به مرکز زمین و امتناع خلاء و ابطال جزء لایتجزی و تناهی ابعاد و ... هم کشیده بود و به اعتراض ابوریحان بر پاسخ های ابن سینا انجامیده بود. پیرمرد، حالا که به گفتگوهایش با ابن سینا فکر می کرد، افسوس لحظات گذشته را می خورد... این قافله عمر عجب می گذرد!عمر سلطان پیر به پایان می رسید. بوی وطن، مشام ابوریحان را عطرآگین می کرد. در عصر سلطان مسعود، ابوریحان اجازه رجعت به دیار خود را دریافت کرد و پس از 13 سال دوباره خوارزم را دید و تاریخ آن جا را نوشت.در بازگشت به غزنین و در سال 423 هجری قمری، بیرونی تالیف کتاب اقانون مسعودی را به اتمام رساند و به سلطان مسعود تقدیم کرد. ارزش این کتاب تا حدی بود که آنرا تا حد مقایسه با المجسطی بطلمیوس بالا برد. این کتاب دایره المعارف کاملی در نجوم به شمار می رفت، همان طور که قانون الطب شیخ الرئیس ابوعلی سینا دایره المعارف پزشکی بود. ابوریحان، پیلواری را که سلطان مسعود برای قدردانی از قانون مسعودی برایش فرستاده بود را باز فرستاد. علاوه بر آن، ابوریحان بر تالیف التفهیم را در نجوم و نیز الجماهر را در شناخت گوهر ها و کانی شناسی همت گماشت.ابوریحان در محاسبات خویش از نوعی ترازوی ویژه استفاده می کرد که پدربزرگ ماشین حساب های امروزی محسوب می شود. مسائلی را که او در ریاضیات پایه گذاشت، شالوده طرح اعمال و راه حل ها توسط حکیم عمر خیام نیشابوری شد و در قرن هفت از این دو به خواجه نصیرالدین طوسی انتقال یافت. ابوریحان عدد پی را محاسبه کرد، محیط زمین را اندازه گیری نمود، موقعیت ستارگان را با اسطرلاب بدست آورد و کره جغرافیایی ساخت.سال 440 هجری قمری فرار سیده است. مردی که به جز در نوروز و مهرگان دست از کار نمی کشید اینک در بستر بیماری افتاده است. نفس های آخر بزرگ مرد علم و حکمت فرار سیده است. علی بن عیسی الولواجی به دیدن او آمده است. ابوریحان به یاد مسئله ای می افتد: ای شیخ! حساب جدات ثمانیه را که وقتی به من گفتی بازگوی که چگونه بود؟!شیخ گفت: ای حکیم بزرگوار. اکنون چه جای این سوال است؟ابوریحان می گوید: کدامیک از این دو امر بهتر است؟ بدانم و بمیرم یا ندانم و نادان درگذرم؟شیخ مسئله را بازگفت و از حضور ابوریحان مرخص شد. چندی دور نشده بود که صدای شیون و زاری از خانه او بلند شد... ابوریحان بیرونی در گذشت. ابوریحان و اعیاد ایران باستان «آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
«ابوریحان بیرونی» دانشمند نامدار ایرانی (440-362 ق) در كتاب پارسی خود «التفهیم لاوائل صناعت التنجیم» گزارشی بسیار رسا و شیوا و حاوی نكاتی بینظیر و ارزشمند از جشنهای ایرانیان عرضه داشته است. وی مینویسد: «نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه و از این جهت، روز نو نام كردهاند؛ زیرا كه پیشانی سال نو است و آن چه از پس اوست از این پنج روز [= پنج روز اول فروردین] همه جشنهاست. و ششم فروردین ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زیرا كه خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندی و حاجتها روا كردنی، آن گاه بدین روز ششم خلوت كردندی خاصگان را. و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آن است كه اول روزی است از زمانه و بدو، فلك آغازید گشتن. تیرگان چیست؟ - سیزدهم روز است از تیرماه. و ناماش تیر است هم نام ماه خویش، و همچنین است به هر ماهی آن روز كه همناماش باشد، او را جشن دارند. و بدین تیرگان گفتند كه «آرش» تیر انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسیاب تركی كرده است بر تیر پرتابی از مملكت… مهرگان چیست؟ - شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر این روز «افریدون» ظفر یافت بر «بیوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (مانند) آن چه از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدین دانندش. پروردگان چیست؟ - پنج روز پسین اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتیان] اندرین پنج روز خورش و شراب نهادند روانهای مردگان را. و همی گویند كه جان مرده بیاید و از آن غذا گیرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزونی بوده است، آنك [= اینك] «اندرگاه» خوانند. گروهی از ایشان پنداشتند كه این روز «پروردگان» است و خلاف به میان آمد و اندر كیش ایشان مهم چیزی بود. پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتیاط را. و بیست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزدیده. و جمله فروردگان ده روز گشت. برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موی صورت] چیست؟ - آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است. و نخستین روز از وی - از بهر فال - مردی بیامدی كوسه، برنشسته بر خری و به دست كلاغی گرفته و به بادبیزن خویشتن باد همیزدی و زمستان را وداع همیكردی و از مردمان بدان چیزی یافتی. و به زمانهی ما به شیراز همیكردهاند و ضریبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نیمروز به ضریبت دهد و تا نماز دیگر [= نماز عصر] از بهر خویشتن را بستاند و اگر از پسِ نماز دیگر بیابندش، سیلی خورد از هر كسی. بهمنجه چیست؟ - بهمن روز است از بهمن ماه [= دومین روز ماه]. و بدین روز، بهمن [= برف] سپید به شیر خالص پاك خورند و گویند كه حفظ [= حافظه] فزاید مردم را و فرامشتی [= فراموشی] ببرد. و اما به خراسان مهمانی كنند بر دیگی كه اندر او از هر دانهی خوردنی كنند [= بریزند] و گوشت هر حیوانی و مرغی كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحیه] یافته شود از تره و نبات. سده چیست؟ - آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه میان روز دهم است و میان روز یازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادی كنند. و نیز گروهی از آن بگذرند بسوزانیدن جانوران. اما [وجه تسمیهی سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نیز گفتند كه اندرین روز از فرزندان پدر نخستین [= گیومرث]، صد تن تمام شدند. گهنبار چیست؟ - روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهای [از سال]، ایزد تعالی گونهای [از مخلوقات] را آفریده است؛ چون آسمان و زمین و آب و گیاه و جانور و مردم، تا عالم به سالی تمام آفریده شد. و به اول هر یكی از این پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار» (Gahanbar)». ابوریحان بیرونی کاشف آمریکا پیشینگان همه معتقد بودند که بخش خشکی معمور و قابل سکونت زمین منحصر به ربع شمالی است که آنرا ربع مسکون میگفتند ,ولی ابوریحان دانشمندی است که به نیروی علم و فراست حدس زد و اعتقاد داشت که در ربع شمالی دیگر یا در نیم کره ی جنوبی زمین یعنی در نقطه ی مقابل مقاطر ربع شمالی که فقط آنرا مسکون و معمور می دانستند نیز خشکی وجود دارد و دو ربع دیگر کره ی زمین را آب دریا فرا گرفته و وجود همین دریا ها ما بین دو قاره جدایی انداخته و مانع از ارتباط دو قسمت خشکی با یکدیگر شده است . گفته های این دانشمند در دو جای کتاب ارزشمندش ( الهند ) ثبت و بحث شده است و نیز در کتاب ( تحدید نهایات الاماکن ) که تاریخ تحریرش به سال 409 هجری قمری است در این باره که آیا در نیم کره جنوبی زمین نیز خشکی قابل عمارتی هست بحث مفصلی کرده است. باری خشکی مقاطر با ربع شمالی که ابوریحان حدس زده بود با همان سرزمینی منطبق میشود که واقع بین اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام است و پس از 462 سال توسط کریستوف کلمب کشف شد و آنرا ( آمریکا ) نامیدند . کریستوف کلمب هم چنانچه معروف است از روی قواعد و اطلاعات و بصیرت علمی آن قاره را کشف نکرده ، چرا که اصلاً از وجود چنین سرزمینی آگاهی نداشت و احتمال آن را هم نمی داد و بطوریکه گفتند او به مقصد هندوستان سفر کرده بود و در اثر اتفاقاتی که رخ داد در آن قاره سر در آورد که آنرا هیچ نمی شناخت ، اما ابوریحان از روی قواعد متقن و بصیرت علمی بوجود چنین سرزمینی پی برده و آنرا چندین قرن ( در حدود 5 قرن ) پیش از کریستوف کلمب صریح و واضح خبر داده بود ، پس درود به این دانشمند و فیلسوف و درود بر تمامی بزرگ مردان ایران زمین که نه فقط با علم خود بلکه حتی با اسم خود نیز این سرزمین را به سر افرازی برده اند .
:: موضوعات مرتبط:
مشاهیر ,
,
:: بازدید از این مطلب : 2743
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1